آنلاین
نگاهی کوتاه بر سیر نقاشی
نقاشي روايت روح بشر است. -بشري پيچيده سرشت و اميدوار – از آن هنگامي كه اجداد ما به عنوان نخستين طراحان برغارها نقش ميزدند، آگاهانه روح را با سرشت خداباورش به احاطه موجودات پيرامونشان پيوند زدند. با آفرينش نقوش و لكه هاي موزون و نمادين، افراد و اطراف را تسخير كردند و در این راستا هنر تصویری را آغاز نمودند. سیر تکاملی را که با فلسفه و فرهنگ و تمدن پيشروست به پيش راندند. اين تجلي روح كه وابسته به يكي از بنياديترين نهادهاي وجود يعني علاقه و ذوق است با نوآوري و بازآفريني غنابخش زندگي جوامع و دورانها شد.
در ادواري كه سلطه حكومتداران در جوامع شرق و غرب، در مواجهه با قشر فرهنگ و هنر همراه با احترام و آزادي بود، اعتلا، پيشرفت و حيرت انگيزي آفريده هاي هنري و ادبي اجتناب ناپذير و پذيرنده بود. اما اين شرايط مطلوب مقطعي و حساس بود، زيرا اجبار – خودخواهي ها – ترس و سرپيچي از موازين حكومتي و قراردادهاي اجتماعي كه منجربه نافرماني مدني ميشد، سلاطين و دولتمردان سياسي و مذهبي را برآن ميداشت تا از تاثيرات ناب و روايي هنرمندان درجهت منافع خود سود ببرند و آنان را در پيشبرد اهداف خود تشكل بخشند. بر سر اين دوراهي دو مسير بيشتر ممكن نبود اولي آزادي و اختيار كه با نبود امكانات و رفاه، سختي فراينده داشت و ديگري اسارت و فرمانبري كه گذران زندگي را درسايه پاداش ها سهل و ممتنع ميكرد.
در اين تناقض و نابرابري كه ايام جبر و كشمكش آن بيش از روزهاي روشنگري و بيانگريست روح پوينده و سركش هنرمند نه تنها هرگز فروكش نكرده، بلكه هوشمندي و جسارتش را پرورانده است. او مبدل به يك قهرمان يا راهبر و گزارشگر دقيق و قابل اطمينان شده است و گاهي مرجعي وفادار براي انسان شناسي و جامعه شناسي مستند و باورپذير ميشود.
بيان انگارها و تابش روح هستي درقالب هنر و نقاشي طبعي جادويي و مقدس دارد. به كشف راز جهان و دستيابي به هدف خلقت بشارت ميدهد، اميدوار ميسازد و متجلي آرمانها ميشود.
با توجه به پویایی و سیر تحول زمان – گذر از انقلابهاي فرهنگي و سياسي و عصر آفرينش ماشين و صنعت – هنرمند معاصر پس از گذر از دوره اي متلاطم كه بستر و خاستگاه هنر موثر امروزين بود متجدد شد. وي با الهام از ارزشهای جامعه، اكتشافات علم، ظهور روانكاوي، انعكاس جنگهاي ويرانگر و نشانه های نوظهور زندگی، تلقي و اجراي خويش را به انتزاع ميكشاند و راز گمگشته هستي را با زبان رمزآلودش بيان میکند.
دراين عرصه پهناور متحرك و پرتنش كه ميرايي و جاودانگي دو مشخصه اصلي آن است – در اين گهواره خوش رنگ و لعاب و فريبنده گيتي كه ماندگاري و تامين در سوي خدمت و پيشرفت به جهانيان برايش آرمانگراست – گاهي تكه اي به جامانده از قديم يا يك پرده نقاشي رنگ باخته كه آميخته و متاثر از تكهاي شعر يا موسيقي ميتواند باشد – در چشم انداز بيننده و نگرش مخاطبين دوره خود و آيندگانش چنان توانمند و راهبر ميشود كه اركان وابسته به فرهنگ و سليقه افراد را بازسازي ميكند. رويكردها و نغمه هاي نو ظهور هستي بخش و جذابيت و گويايي جنبشهاي خودجوش – كه احترام به پيشينيان و تجددخواهي از ارزش هاي آن است – امواج خود را باز زايش و متكثر به انواع تجليهاي منحصر به فرد کرده و دوره هاي پس ازخود را اغنا ميكنند.
نقاشي در هرمقوله و منزل -چه در برخورد با هیجانات عاطفي و چه با انتظار از موازين عقلاني گستره اي بيانتها و پرغليان دارد -فرازها و نشیب ها چه در زبان تمثيل و استعاره و چه در انعكاس آيينه وار و طبيعت جويي -در انتظام و هماهنگي هاي چشم نواز و نتيجه بخش، ذوق و تفسير اين روند را اعتلا مي بخشند.
درپرده پندار هنرمند نهفته است بسی راز نهان
کشف هر راز نمادی است از این جام جهان