آنلاین
شام آخر در سه وعده
عناوین مذهبی همواره، دستمایه ای برای نقاش بوده است تا عالاوه بر به تصویر کشیدن ارزشهای حاکم بر فرهنگ فکری و دینی عصر خود، اندیشه ها، جهان بینی، وبرداشت های خود را در غالب نماد و نشانه بیان کند و با اعجاز واختصار، در زمینه مذهب در جامعه مدرن عمل کند. ازین رو موضوع شام آخر جای تامل بسیاری از هنرمندان تمامی ادوار بوده است.
موضوع ( شام آخر) یکی از معروفترین و مورد توجه ترین مضامین مذهبی در میان نقاشان مسیحی بوده است ودر به تصویر کشیدن واقعه تاریخی ـ مذهبی مربوط به مراسم مقدس ( عشاء ربانی ) از نمادپردازی های شگفت انگیزی در این زمینه استفاده کرده اند. اولین تلاش های تصویر گری از این شام آخر به صدر مسیحیت و دیوار های گوردخمه های مسیحی باز میگردد. در آن زمان، نمادپردازی مسیحی مربوط به آیین شام آخر هنوز پدید نیامده بود. در حقیقت، معانی نمادین شام آخر از سدة ششم میلادی به بعد در هنر مسیحی مطرح شدند.
در این مقاله سعی بر آن است تا به بررسی تابلوی شام آخر سه هنرمند، با معرفی زمان به مثابه نقش متغیر و شکل دهنده تفاوت در شیوه بیان مضامین مذهبی ، به آثار سه هنرمند نقاش، لئوناردو داوینچی، سالوادور دالی و سیمون پترسون، با حفظ سبک و مقطع زمانی، پرداخته شود.
شام آخر
به آخرین شام زمینی مسیح میگویند که عیسی مسیح با شاگردانش قبل از دستگیری و مصلوب شدنش صرف نمود. شام آخر آیین عشاء ربانی است که در میان مسیحیان اهمیت به سزایی دارد و جزو مناسک اصلی آنان به شمار میرود. شام آخر در حقیقت نماد حلول و تجسد الهی قلمداد میشود.
ابتدایی ترین نمونه ها و یا به عبارت دیگر،سرچشمه های تصویری ترسیم شام آخر را میتوان درگوردخمه های صدر مسیحیت مشاهده کرد.گوردخمه ها که به ( کاتاکومب ) نیز معروف اند، در واقع، مقابر دخمه ای بودند که پیش از به رسمیت شناختن مسیحیت توسط امپراتور روم، به عنوان ابتدایی ترین عبادتگاه های مسیحی شناخته میشوند. در آن زمان، نمادپردازی مسیحی مربوط به آیین شام آخر هنوز پدید نیامده بود. در حقیقت، معانی نمادین شام آخر از سدة ششم میلادی به بعد در هنر مسیحی مطرح شدند.
این نمادها در ابتدا به صورت فرم های ساده ای مانند ماهی، قرص نان و شراب بود که در سده های بعد به صورت متداول تری در نقاشی های شام آخر مورد استفادة نقاشان قرار گرفت.
به طور کلی، در بازنمایی شام آخر، غالبا در وسط و حواریون را در اطراف میز نشان میدهند. براساس این تحلیل، عناصر اصلی و اساسی تابلوهای شام آخر عبارت اند از:
1 .مسیح
2 .دوازده حواری
3 .قرص نان و شراب
4 .یهودا
امانیسم
در قرن چهاردهم جنبشی فرهنگی به نام اومانیسم از ایتالیا آغاز شد که اصلی ترین ایده آن، «انسان در مرکز دنیای خویش» بود. شروع و شیوع مکتب و رویکردهای امانیستی با مرکزیت انسان ، محور و موضوع نقش پردازی را از مذهب به سویه های دیگری تغییر داد. جدایی و یا به عبارتی کمرنگ شدن نقش دین در هنر از قرن پانزدهم میلادی در موضوعات و حتی شیوة بیان آثار هنری آغاز شد. ظهور جریانات فکری ـ فلسفی در دوران رنسانس و دخالت مستقیم اندیشه و زاویة دید هنرمند در خلق آثار هنری، نشانه هایی از جدایی دین از آثار هنری بوده است.
با ظهور هنر مدرن در اواخر قرن نوزدهم میلادی، این مسئله به اوج خود رسید و موضوعات دینی دیگر دغدغة فکری هنرمند نبود. هنرمند در دوران معاصر، در میان خیل عظیمی از بحران ها و فشارهای مختلف سیاسی و اجتماعی قرار دارد از اين روي موضوعات دینی برای او تبدیل به مضامینی میشود که به وسیله آن میتواند دغدغه های اجتماعی، فرهنگی، نژادی، جنسیتی و… خود را به جهان عرضه دارد. در نتیجه، هنرمند با نوع نگرش خاص خود دربارة مضامین مذهبی، خود را در مقام یک مفسر دینی قرار میدهد. امانیسم زمینه های تولد عصر طلایی رنسانس را فراهم کرد.
رنسانس
رنسانس که با نام هایی مانند دوره نوازیی یا تجدید حیات نیز شناخته می شود، همراه با جنبش فرهنگی اومانیسم، حدودا از سده ۱۴ میلادی در شمال ایتالیا شروع شد و پس از آن تمام اروپا را فرا گرفت.
رنسانس پلی میان قرون وسطی و دوران مدرن است که در طی حدودا ۳۰۰ سال تغییرات بسیاری در زمینه های علمی، فرهنگی، هنری، سیاسی و ادبی و… ایجاد شده اند. این زمان، تولدی دوباره برای فرهنگ و هنر و اقتصاد اروپا پس از قرون وسطی بود که از آن معمولا به عنوان عصر تاریک یاد می شود.
رنسانس به اروپایی ها شجاعت داد تا نقش کلیسای کاتولیک رومی را زیر سوال برده و همزمان با کسب مهارت های مانند خواندن و نوشتن، به تفسیر ایده های مختلف و نقد مذهب بپردازند.
از هنرمندان پیشرو و تاثیر گذار دوران رنسانس میتوان به داوینچی اشاره کرد که با تابلو شام آخر در تفسیر و توضیح شخصی از نماد های مذهبی، موفق عمل کرده است.
شام آخر لئوناردو داوینچی
لئوناردو داوینچی از هنرمندان دوران رنسانس است. اثر داوینچی برای نخستینبار در تاریخ هنر مسیحیت
بود که یک داستان مقدس اینچنین زنده و طبیعی را به تصویر میکشید. در واقع، ترکیب بندی خاص ونور پردازی جلوه سه بعدی به تصویر بخشیده است. این اثر سرشار از حرکت، پویایی و احساس است.
داوینچی زیرکانه از متن کتاب مقدس بهره برده است بتواند حاالت و احساسات در لحظه های خاص را به تصویر بکشد. این نقاشی، در واقع، عکس العمل دوازده حواری را که در درجات مختلف از ناراحتی و یا تعجب و… قرار دارند، به تصویر کشیده است.
در واقع، یکی از ویژگی های بارز این اثر تصویر کردن تمامی حواریون در کنار مسیح و قرار دادن یهودا در میان سایرین است. در اغلب آثار متأخر، یهودا به نوعی از دیگران جدا ترسیم شده است.
با این روش، داوینچی توانست نقاشی خود را با حالتی نمایشی و تئاتری به تصویر بکشد، به شکلی که راهبان همیشه در حال صرف غذای خود در این سالن، این واقعة مقدس را به یاد میآوردند. او، برخالف اساتید پیشین خود، یهودا را در طرف دیگر میز نکشید، علت عدم انجام این کار این بود که، با توجه به نحوة قرارگیری نقاشی در سالن غذاخوری، اگر داوینچی یهودا را در پشت میز ترسیم میکرد، در واقع او پشت به بینندگان اثر قرار میگرفت و حاالت بدن او با سایر حواریون هماهنگ نمیشد.
در نتیجه، او نیز در کنار دیگران قرار گرفت. داوینچی با این روش توانست از این لحظة حساس نهایت استفاده را ببرد. او افزون بر بیان روایی، با استفاده از قواعد پرسپکتیو، باعث عمق دار شدن و ادامه یافتن سالن غذاخوری نیز شد. این روش برای طراحی فضا سازی های کوچک استفاده میشود.
داوینچی در این اثر در واقع از شرایط حاکم بر آثار هنری در رنسانس فاصله میگیرد و در غالب ساختارها و نمادها دست به ایجاد اثری میزند که از لحاظ بصری بسیار پویا و از لحاظ جنبه های نمادین دارای اشارات بسیار ظریف و زیرکانه ای است.
سورئالیسم
سورئالیسم (Surrealism) همان فراواقعگرایی است که فراتر از سبک هنری است و در واقع میتوان آن را جنبشی هنری نامگذاری کرد. برعکس دیگر مکتبهای هنری، که از طریق انتخاب کردن رنگها، موضوعهای بصری و تکنیکهای مختلف تعریف میشوند، هنر سورئالیست تعریف سختتر و دشوارتری دارد؛ چرا که این هنر بستری است که به دنبال این مسئله است که با کمک ذهن ناخودآگاه آدمی، روشی برای خلق کردن آثار هنری مختلف کشف کند.
سوررئالیسم اساس کار خود را بر گذر از واقعیت موجود و متداول و حرکت به سمت واقعیتی برتر نسبت به درک روتین بشر بنا کرده است. نیاز به چنین گذری به خاطر آشفتگیها، نابهسامانیها و معضلات اجتماعی قرن بیستم احساس شد.
شام آخر سالوادور دالی
سالوادور دالی نقاش سورئال اهل اسپانیا و طراحی ماهر و فوق العاده بود که به خاطر خلق کردن تصاویر واهی و در عین حال شگفتانگیز در آثار سورئالیستیاش شهرت یافت.
سالوادور دالی تصویرگر، و طراح اسپانیایی، از مبلغان مشهورخردستیزی در هنر به شمار میرود. دالی با گرایش و ستایش نقاشان آکادمیک سدة نوزدهم، نسبت به تجربه های مدرن واکنش نشان داد.
در طول سالهای 1950 تا 1960م مذهب، علم، و تاریخ جای بیشتری را در میان موضوعات آثار دالی اشغال کرد. بنابراین، در طی این سالها آثار معروفی را ارائه کرد که ( شام آخر ) یکی از آنها بود و میتوان رگه هایی از گرایشات مذهبی را درآن مشاهده کرد.
در واقع، از دهة 1950م کارهای اساسی او وقف هنر مذهبی مسیحی و ستایش از مسیح در آیین عشاء ربانی بود. اهمیت این آثار از این حیث است که او را از هنرمند میانه رو بودن در هنر مدرن، دور کرد.
اثر دالی نیز با توجه به اندیشه های حاکم بر جنبش سوررئالیسم و اهمیت دادن به ناخودآگاه و از همه مهمتر شرایط اجتماعی اواخر سدة بیستم به تصویر کشیده شده است. این اثر بنا به اندیشه ها و نمادهایی که گاه ساخته و پروردة ذهن او بوده است مربوط به دورة بازگشت به دین دالی است که دغدغه ها و تفسیرهای شخصی انسان دوران مدرن را از دین به نمایش میگذارد.
هنر معاصر
هنر معاصر، هنر تولید شده در دوره کنونی است. هنر معاصر، گسترش یافته از هنر پست مدرن است که خود جانشین هنر نوگرا است. هنری که امروزه توسط هنرمندان زنده خلق میشود. این هنرمندان از طریق هنرشان به در جست و جوی هویت شخصی و فرهنگی خویش اند.
هنر از سال 1970 میلادی به بعد را اصطلاحا هنر مدرن مینامند. در حدود سال 1970، اصطلاحات “پست مدرن” و “پست مدرنیسم” ظاهر شد. سال 197 آخرین بنیاد جنبش های هنری طبقه بندی شد.
شام آخر سیمون پترسون
سیمون پترسون هنرمند معاصر انگلیسی است. او در خلق آثار هنری خود از متن و نوشتار بهره میبرد. شام آخر پترسون، یک تجسم سنتی و فیگوراتیو از سیزده مرد در حال غذا خوردن و به جای آوردن مراسم عشاء ربانی نیست. با اینکه از لحاظ درونمایه نزدیک به اثر داوینچی است، اما در عوض در چیدمان اسامی به نظر میرسد که حواریون بر مبنای نظام فوتبال مرتب شده اند. این تاثیر پذیری حاصل فوتبال جام جهانی در ایتالیا است که در زمان تصویر این تابلو، اتفاق افتاده است.
در شام آخر پترسون، شاهد ترکیب بندی قرینه هستیم. این روش سنگینی ناشی از عناصر مرکز تصویر را به حالت تعادل میرساند. در اثر پترسون، همانطور که پیشتر ذکر شد، دو نام سمت چپ حس قرینه بودن را تقلیل میبخشد. پترسون، قصد به نمایش گذاردن میزان شأن و توجه انسان معاصر به دین و نقش مذهب در زندگی او را دارد.
ترکیب بندی قرینه شام آخر
پس به طور کلی، هر سه اثر دارای ساختار قرینه در ترکیب بندی میباشند. این مسئله در تابلوی دالی بارزتر از نقاشی دیواری داوینچی و پترسون مشاهده میشود. قرینگی به اثر دالی حسی سرشار از سکون، سکوت و آرامش میبخشد، حال آنکه در اثر داوینچی شاهد وجود قرینگی در عین بیقرینگی هستیم. یعنی، در مرحلة نخست مشاهدة تصویر به دلیل واکنش پویای فیگورها، حس خطایی از قرینه نبودن به چشم میخورد و با دقت بیشتر در اثر شاهد گروه بندی های قرینه، چه در عناصر معماری و چه در گروه پیکره ها، هستیم.
قرینگی نمادی از وحدت است که از طریق ترکیب اضداد حاصل میشود. این امر در ( شام آخر) داوینچی به صورت جمع گروه های سه تایی از حواریون که در دو طرف مسیح قرار دارند به وضوح، قابل مشاهده است. باید توجه داشت که در اثر داوینچی و پترسون این قرینگی حالت تصنعی ندارد.
در شام آخر دالی، این نوع قرینه بودن در عناصر چیده شده در اثر، به ایجاد حس وحدت در عناصر خیانت کرده و نشانی از خودگرایی و یا به عبارتی وحدت سطحی و ظاهری نقطة مقابل منظور داوینچی و پترسون است.
مسیح در مرکز شام آخر
در نقاشی دالی و داوینچی، مسیح در مرکز تابلو و حد فاصل میان دو گروه شش تایی از حواریون نشان داده شده است. هر دو نقاش به نحو ماهرانه ای مسیح را از سایرین جدا کرده اند. داوینچی با قرار دادن او در جلوی پنجرة و نیز با قرار دادن نقطة پرسپکتیو در پشت سر او، مسیح را به صورت مرکز کانونی از احساس و مکان ترسیم کرده است و دالی نیز با تدبیری مشابه در پرسپکتیو، با بهره بردن از منظرة طلوع در پشت سر مسیح، به او حالتی آرمانی و دست نایافتنی داده است و این امر را با محو کردن او در پس زمینه به صورت بارزتری به نمایش میگذارد.
در نقاشی دیواری پترسون، عیسی مسیح در مرکز تابلو قرار ندارد، بلکه بر اساس قواعد فوتبال در دروازه قرار داده شده است. اما، به لحاظ ترکیبب ندی او در نقطه ای قرار دارد که تمامی خطهای فرضی رسم شده از نام ها، به او میرسد .
نتیجه، با اینکه پترسون، نقش جدیدی به مسیح دوران معاصر محول کرده است، اما به نظر میرسد که باز او در کانون توجه قرار دارد. پترسون با این روش به پیوند و مقایسه میان این دو در جامعه معاصر و کهن میپردازد.
به لحاظ ساختاری، به مسیح دادهاند، شاهد پدید آمدن فرم مثلث متساوی االضالع از مسیح هستیم که این فرم از اشکال کلیدی و رمزآمیز در زمینة مبانی بصری مسیحی به شمار میرود و نمادی از تثلیث در عیسویت میباشد.
فرم مثلث و راس رو به بالا آن، نشانه ای برای جنس مذکر است در فرهنگ مسیحیت بیان نمادینی برای ملکوت و به اوج رسیدن نیز میباشد.
در واقع، شکل آرام و مثلث گونة مسیح به جای آنکه نقش یک نیروی فعال مادی و معنوی را ایفا کند، منفعل و رضایت مند و تسلیم در برابر اراده خداوند است.
نماد شناسی ( نور ، صلیب ، طبیعت) در شام آخر
نور
از عوامل مهم در این سه اثر نور و منبع نور میباشد. نور آسمان نشانه ای از رستگاری بشر است. نور نمادی از امید است و در واقع باعث ایجاد پیوند میان عالم برتر و عالم بشری میشود.
در نمادپردازی مسیحی، عیسی نور عالم قلمداد میشود و او انعکاس نور خداوند است. برای کلیسا، نور نماد عالم علوی و ابدیت است.
نوری که از پنجره ها به سمت داخل میتابد، باالخص در پنجرة دوم که مسیح روبه روی آن قرار گرفته است، همان بازنمایی تجسد خداوند در مسیح است که در اثر داوینچی دیده می شود.
شاهد هیچ سایه ای از مسیح نیستیم. مسیح را نور عالم دانسته شده است؛ پس چون نور عالم همان خداوند است، در نتیجه در اینجا نیز خداوند بُعد روحانیتری به خود گرفته است تا جایی که هیچ سایها ي از او بر روی میز دیده نمیشود.
صلیب
صلیب از اشکالی است که در آثار مذهبی مسیحی به وفور دیده میشود، خواه به صورت کاملا بارز و خواه به صورت مستتر در ترکیب بندی آثار تجسمی.
نقاشی داوینچی دارای صلیب نوع دوم است که در اثر مستتر است. صلیب، همانا نمادی از آغاز آلام و دردهای مسیح در طول دستگیری و به صلیب کشیده شدن را دارد. به عبارت دیگر، فرم صلیب در اینجا نمادی از مرگ عیسی و نیز بر اساس معنای نمادین آن نمادی از رفتن به سوی آسمان و بهشت را دارد. قرارگیری آن در جلوی پنجره و اشارة ظریف به طبیعت و کوه، بر این امر تاکید میکند.
با رویکرد رعایت و ایجاد فرم صلیب در تریکب بندی، مسیح به عنوان مصلوب، یهودا به عنوان عامل به صلیب کشیده شدن مسیح و سنت پطرس به عنوان نماد حافظ صلیب و یا به قولی آیین مسیحیت،در اینجا معرفی شده اند که سنت پطرس خط افقی صلیب را نیز شکل میدهد.
طبیعت
در اکثر تفکرات باستانی، کوه غایت عروج بشری است. حتی در کتاب مقدس، کوه به عنوان نماد عظمت و بلندپروازی انسان انگاشته شده است. همچنین میتوان این گونه حدس زد که به تصویر کشیدن کوه میتواند اشارهای به کوه جلجتا نیز باشد.
پس همان طور که کوه نمادی از پایان یافتن تکامل بشری است است، پس نشانگر مرتبة والای روح نیز میتواند باشد و این همان مرتبه ای است که مسیح به آن رسید تا برای عروج آماده شود.
کوه به عنوان نمادی محوری به معنی گذر از یک مرحله به مرحلة دیگر و همنشینی با پروردگار است و شکّت میتواند نشانه ای از پایداری و ابدیت باشد.
در نقاشی دالی، عالاوه بر این، شاهد دو زورق کوچک بی سرنشین در دریاچه هستیم. همانطور که میدانیم، قایق یا کشتی از نمادهای کهن مسیحی است که یادآور کشتی نوح از حیث نجات بخش بودن آن میباشد. به این علت به عنوان نمادی اسرارآمیز برای بازنمود کلیسا است که آن را به عنوان عامل اصلی برای رستگاری معرفی میکند. با این اوصاف، میتواند بیانگر رهایی از وسوسة نفس نیز باشد. به نظر میرسد که پیام مسیح از منظر دالی همانا کمک گرفتن از کلیسا و مذهب برای عبور از دام های جهان و طوفان های دنیوی است .
اشتراک شام آخر سه هنرمند
به صورت کلی آنچه این سه هنرمند، به تصویر کشیده اند، نمادی از بهشت و تجسمی فرازمینی است و نکته درخور توجه در اینجا نوع نگرش آنها نسبت به تصویر کردن بهشت است که ریشه در تفکرات و برداشت های شخصی و نیز مسائل اجتماعی و فرهنگی عصر آنها دارد.
هنرمندان مسیحی همیشه رویکردهای متفاوتی نسبت به بیان مضامین مذهبی داشتهاند و هنر عالم مسیحی از ابتدایی ترین صورت خود تا به حال دست خوش تحولات عظیمی شده است و گاه این دگرگونی ها، نقشی اساسی در پیشبرد اهداف جامعه اجرا میکردند.
شام آخر به عنوان یکی از این مضامین مذهبی ، نقش تأثیرگذاری را در تاریخ هنر بر عهده دارد و منبع الهام بسیاری از هنرمندان در طول اعصار مختلف تاریخ هنر بوده است. این موضوع در طول تاریخ دچار تغییراتی در نحوة بیان مضامین مذهبی و گاه درآمیختن با جنبه های مادی و وجوه زمینی و نمادین شده است و این نشانی از تأثیر مستقیم رویدادهای مهم تاریخ در جهت دادن به جریانات هنری و استفادة هنرمند از نماد، به عنوان راهی برای بیان دغدغه هایش میباشد.
نتیجه
اعصار مختلف تاریخ هنر دارای فراز و نشیب و نیز تضادهایی در شیوة بیان مضامین مختلف و ساختارهای موضوعی است. سیر و سلوک هنر در طول تاریخ و شکل گیری مکاتب مختلف هنری از مهمت رین عوامل در تغییر دیدگاه و جهان بینی هنرمندان در طول اعصار تاریخ هنر است.
علاوه بر این، دین، مذهب، و سیاست و ارتباط آنها در جهت دادن به آثار هنری از اصول بنیادین در هنر به شمار میرود. آنجا که دین بخشی از درونمایة زندگی و تفکرات بشر میشود، در واقع در درونمایة آثار هنری تغییرات شگرفی را به وجود میآورد. میتوان آثار هنری متعددی را در این زمینه مثال زد که دین نقش اصلی در شکلگیری و پدید آمدن آنها بازی میکند. عنوان شام آخر از پر تکرار ترین و قابل تامل ترین عناوین مورد استفاده نقاشان اعصار است که هر کدام بر پایه نماد های مقتضی زمان خویش نقش گرفته است. از صدر مسیحیت تا رنسانس و دوران مدرن، رویکرد هنرمدان، بار اهمیت این موضوع را تغییر کرده است.
منابع
Maktabkhoone.org
Eavar.com
Ketabchi.com
Kimia.honar.ir