مقالات
پوستر فیلم – Polish Poster Design
از دهه بیست به بعد طراحان گرافیک لهستان، انقلابی در طراحی پوستر فیلم به راه می اندازند. ویژگی بارز این پوسترها در این است که صرفاً کالای تبلیغاتی برای فیلم نیستند، بلکه به عنوان اثر هنری مستقلی دیده می شوند که حتی جدا از فیلم می توان به نقد آن پرداخت. اجرای این آثار پیوند تنگاتنگی با نقاشی دارد.
در دهه هفتاد میلادی بعد از اینکه انحصار توزیع فیلم در لهستان برداشته می شود، کمپانی هایی مثل وارنر و پارامونت، سیستم توزیع فیلم را به دست می گیرند و همین سبب نابودی طراحی پوستر طی سال های بعد می شود. پوسترهایی که شرکت های آمریکایی برای فیلم هایشان طراحی می کنند، معمولا فتومونتاژهایی از چهره ستارگان فیلم است و از منظر گرافیک، بیشتر به کالای تبلیغاتی می ماند تا شناسنامه ای هنری برای معرفی فیلم. امروز بسیاری از طراحان آن سال ها، همچنان به شیوه سابق کار می کنند، اما از پوستر های آن ها برای تبلیغ فیلم در سطح شهر استفاده نمی شود و فقط در گالری ها نمایش داده می شوند.
عامل دیگری که به افول این صنعت در لهستان یاری می رساند ورود کامپیوتر به زندگی انسان است. تسلط کامپیوتر از اواخر دهه هفتاد بر زندگی انسان، تغییرات بنیادی نیز درعالم هنر پدید آورد. خصوصا ، تأثیرات عمده ای که رشته گرافیک از آن پذیرفت به کلی مفاهیم این رشته را دگرگون کرد. از آن روز به بعد کلیه کارهای گرافیکی به روند ماشینی کشیده شد که توسط شخصی به نام هنرمند هدایت می شد و این باعث تغییر تعریف های ما از هنرمند شد. حالا دیگر لازم نیست در دانشگاه ها و کارگاه ها برای تحصیل در رشته گرافیک ثبت نام کنند. به جای آن باید خود را با یک ماشین وفق دهند. وسیله ای که از شما هنرمند خواهد ساخت. بدین ترتیب رابطه گرافیک با نقاشی بریده شد.
طراحی پوستر
قبلا یک طراح گرافیک، یک نقاش بود، ولی اکنون الزاما گرافیست، نقاش نیست. ویسلاو والکوسکی از طراحان پوستر لهستان، از دهه هشتاد، شروع به کار کرده است. جدای از یک عده پوستر با موضوعات سیاسی، بیشترکارهای والکوسکی مربوط به طراحی پوستر برای فیلم، تئاتر و اپرا بوده است. او تا به حال 200 پوستر برای فیلم ها و تئاتر ها و اپراهای مشهوری چون تئاتر کالیگولا به قلم آلبرکامو، ابلهِ داستایوفسکی در فیلم های لارس فون تریه، اپرای رومئو و ژولیتِ سرگنی پروکفیف و …… طراحی کرده است.
با وجود این که این پوسترها برای آثاری با درون مایه های مختلف طراحی شده اند اما رشته ای نامرئی طور، آن ها را به هم پیوند می دهد که انگار هر اثر سرگذشت دیگری است.
در یک عده از پوسترهای ویسلاو والکوسکی، نیم تنه هایی از موجوداتی شبیه به انسان می بینیم. با چشمانی بسته، یا زل زده به نقطه ای خارج از قاب. پوشیده نیم تنه هایی از موجوداتی شبیه به انسان می بینیم. با چشمانی بسته، یا زل زده به نقطه ای خارج از قاب، پوشیده در جامه هایی مندرس، با عضلاتی کشیده و پیچ خورده و به دور بدن. به نظر می رسد این انسان ها در ابدیتی رنج آور فرو رفته اند. انگارهمگی منجمد در زمان، با یک چشم باز و یک چشم بسته کابوسی بی انتها را نظاره گرند.
برای نمایشنامه ای از آلبر کامو، با عنوان کالیگولا؛ برای مثال در پوستر، تنه موجودی شبیه انسان، با ردایی قرمز دور بدنش، شبیه کفنی سرخ و پارچه ای نخ نما شده که چهره اش را از پیشانی تا دهان طوری در برگرفته که گویی جزئی از پوست صورت است. عضلات صورت به هم ریخته و دهان به گودالی تاریک باز می شود. هر انسان از گوشه چشم، به چیزی زل زده است. گویی که خود را در آیینه می بیند.
لارس فون تریه، چهره ای برای IDIOCI را در پوستر دیگری برای فیلم “درون تاریکی” سفارش داد. چهره ای بیرون آمده که پوستی ماسک مانند توسط دکمه هایی روی پوست اصلی اش دکمه شده است. یکی از دکمه ها از چشم بیرون آمده. چشم دیگر شخص، فرو رفته در تاریکی و لبخندی تصنعی بر لبان مرد نقش بسته است. دکمه ای باز بر پیشانی مرد. آیا این دکمه بسته خواهد ماند تا چهره شخص به تمامی پشت ماسک پنهان شود یا بعدا باز می شود؟ از طرف دیگر اگر باز شود آیا پشت ماسک چیزی به نام چهره انسانی وجود خواهد داشت؟
همانند اکثر آثار سوررئالیستی در این پوستر ها با پرسش های متعددی روبرو می شویم که پاسخ دادن به آن ها فقط با دیدن یا خواندن اثری که پوستر برایش طراحی شده، ممکن نیست. بلکه باید از کالیگولا و دیگر آثار وی نیز کمک گرفت. مثلا پوستر های “بورزلیوی و گتئو” شباهت بسیاری از لحاظ ترکیب اجزا و مضمون به دیگری دارند و با جمع بندی همه این آثار است که می توان به مفهوم تک تک شان رسید.
در جهان ویسلاو والکوسکی، ما غریبه ای مزاحمیم که با شگفتی به اشیاء و موجودات دور و برمان نگاه می کنیم. طوری به چشمان این موجودات زل زده ایم که انگار چهره ی واقعی خود را می بینیم. مطمئنا همه ما موجودات مسخ شده ای هستیم ولی آن قدر ناتوان از ادراک که نمی توانیم در این چهره، صورت حقیقی خود را بشناسیم. شاید کاراکترهای پوسترهای والکوسکی به این حقیقت تن داده اند. آن ها یا چشمان خود را بسته اند، یا با یک چشم نظاره گرند. هراس در تک تک چشم ها موج می زند؛ انگار تخم این چشم ها، با ناباوری، جسم مسخ یافته خود را می بینند. تأثیر سوررئالیسم بر اکثر طراحان پوستر لهستان مشهود است. این تأثیر در کارهای والکوسکی چشمگیر است. به طوری که اگر نوشته ها را از روی پوستر ها حذف کنیم، با یک نقاشی سوررئال روبرو خواهیم شد. وی متولد 1956 بیبالی ستوک است. سال های 1976-1981 در آکادمی هنر وارساو زیر نظر یک طراح پوستر و یک نقاش تحصیل کرده و از 1981 به عنوان طراح گرافیک برای فیلم های متعددی پوستر طراحی کرده است. اکنون در زادگاهش به نقاشی و طراحی پوستر مشغول است. او جوایز بین المللی متعددی برای پوسترهایش دریافت کرده است.