آنلاین
درباره نقد هنر چه مي دانيم؟
آيا با استفاده از روندهای نقد هنر مي توان عكس ها را بهتر ارزيابي كرد؟
ما معمولا نقد و ارزيابي را همسنگ نمي پنداريم زيرا در زبان رايج از واژه ي انتقاد برداشت منفي مي كنيم : انتقاد در اين معنا يعني قضاوت كردن ، قضاوتي عموما منفي و اظهار نارضايتي .
در رسانه هاي همگاني ، منتقدان را داوران هنر مي شناسند : منتقدان روزنامه ها ، رستوران ها را با ستاره درجه بندي مي كنند و منتقدان تلويزيون ، فيلم ها را با يك يا ده ستاره ارزشگذاري مي كنند تا جنبه هاي قضاوتشان را تقويت كنند .
از تمامي آنچه منتقدان هنر مي نويسند ، غالبا اين عبارات نقل مي شود : بهترين فيلم فصل ! خيره كننده ! خارق العاده ! اين عبارات با حروف درشت در آگهي هاي تبليغاتي سينما و تئاتر ارائه مي شود زيرا همين عناوين ميزان فروش بليت را افزايش مي دهد . اما اين عبارات تنها بخش كوچكي از كل نظر منتقد را بيان مي كند ، در واقع عباراتي هستند كه از كل نوشته استخراج شده اند . ارزش اين عبارات كوتاه در فهماندن مضمون فيلم يا نمايشنامه بسيار ناچيز است .
منتقدان نويسندگاني هستند كه هنر را دوست دارند و تصميم مي گيرند كه زندگي خود را در راه انديشيدن و نوشتن راجع به اين مقوله صرف كنند
بل هوكس – منتقد فمنيست و كنشگر اجتماعي آمريكايي 1952-2021
بل هوكس ، منتقد و پژوهشگر مطالعات فرهنگي آفريقايي – آمريكايي ، درباره ي نگارش چنين مي نويسد : در دوران كودكي جادوي كلمات محسورم كرد ، و هنوز هم ، هنگام نوشتن و خواندن ، سراپا شور و شوق مي شوم وبه دوردست هاي خيال مي روم موقع نگارش دستخط نخستين پيش نويس هاي همه ي آثارم ، به صداي بلند آن ها را براي خودم مي خوانم ، كلمات را با حالت مناسب بيان مي كنم تا در گوشم بنشينند و احساسشان كنم . مي خواهم به يقين برسم كه دست و پنجه نرم كردنم با زبان به گونه اي است كه باعث مي گردد تا واژه هايم زنده باشند و نفس بكشند ، كه از اعماق شوريده ي درونم به سطح بيايند .
پيتر شلدهال ، كه زماني شاعر بود و اكنون به صورت حرفه اي نقد هنري مي نويسد ، چنين نظر مي دهد : ( به گونه اي منظم از هنر بهره مي جويم تا چيزي را تجربه كنم – يا شايد همه چيز را ، تمامي عالم هستي را – خودم را جاي كسي ديگر مي گذارم ، براي لحظه اي پربار و ذهن شخص ديگري را جايگزين نگاه و ذهن خودم مي كنم .
كريستوفر نايت ، كه از 1989 براي لس آنجلس تايم نقد هنري مي نويسد ، دقيقا به اين خاطر حرفه ي موفقيت آميز خويش را ، در مقام موزه دار رها كرد ، زيرا مي خواست به هنر نزديكتر باشد : علت آنكه در زندگي حرفه ايم به هنر پرداختم ، در وهله ي اول ، براي آن بود كه با هنر و هنرمندان در ارتباط باشم . به اين نتيجه رسيدم كه در موزه ها بيشتر وقتتان يا با اعضاي هيئت امنا مي گذرد ، يا صرف كاغذ بازي و امور اداري مي شود .
بعضي از منتقدان ، به دليل برداشت منفي كه از اين كلمه مي شود ، علاقه ندارند منتقد ناميده شوند ، رنه ريكارد شاعر و منتقد هنر در نشريه ي آرت فوروم مي نويسد : ( در واقع من منتقد هنر نيستم ، فردي علاقه مند هستن . مي خواهم توجه ديگران را به هنرمنداني جلب كنم كه به نوعي الهام بخش من مي شوند تا بتوانم حرف هايي درباره ي اثرشان بزنند .) مايكل فين گولد ، منتقد تئاتر نشريه ويليج وويس ، مي گويد كه ( نقد بايد جنبه ي مثبت هنر را ارج بگذارد نه آنكه خشمش را نسبت به جنبه هاي منفي آن ابراز كند )
لوسي ليپارد منقد و فعال هنري آمريكايي – متولد 1937
همينطور لوسي ليپارد از آثار هنري كه درباره شان مي نويسد پشتيباني مي كند ، اما مي گويد بعضي وقت ها متهم مي شود به اينكه انتقادآميز برخورد نمي كند ، و اصلا منتقد نيست .
او پاسخ مي دهد ، ( اينطور برايم بهتر است ، زيرا از اين عنوان خوشم نمي آيد . نگرش منفي نسبت به اين عنوان نويسنده را اساسا در مقابل هنرمند قرار مي دهد. ) او و ديگر منتقدان نمي خواهند مخالف هنرمندان قلمداد شوند .
تعريف نقد چيست و آيا تمامي جنبه هاي اثر هنري را ارزيابي مي كند ؟
انتقاد واژه اي بسيار پيچيده است و معناي متعدد و گوناگون دارد . در زبان زيبايي شناسان كه درباره ي هنر و نقد هنر صاحب نظرند ، و در زبان منتقدان هنر انتقاد به اموري دامنه دارتر از داوري صرف دلالت دارد .
موريس وايتس ، زيبايي شناس علاقه مند به نقد هنر براي كسب اطلاع بيشتر ، با بررسي اينكه منتقدان به هنگام نقد هنر چه مي كنند ، به جستجوي وسيع تري دست زد . او براي نمونه تمامي نقدهايي را كه درباره ي هملت شكسپير نوشته شده بود مطالعه كرد . وايتس پس از مطالعه ي همه كتاب هاي نقد در سال هاي متمادي درباره هملت نوشته شده بود ، به اين نتيجه رسيد كه منتقدان وقتي نقد مي نويسند ، يك يا چند مورد از موارد چهارگانه ي زير را مد نظر قرار مي دهند : آن ها اثر هنري را توصيف ، تفسير و ارزيابي مي كنند و درباره ي آن نظريه پردازي مي كنند .
بعضي از منتقدان اصولا به نقد توصيفي مي پردازند ؛ عده اي ديگر توصيف مي كنند اما عمدتا به عنوان وسيله اي براي پيشبرد تفسيرهايشان ؛ و تعدادي هم هر چهار مورد را به كار مي بندند .
وايتس درباره نقد نتيجه گيري هايي مي كند ، مهمترين نكته اينكه هر يك از اين موارد چهارگانه جانشين نقد مي شود و ارزيابي الزاما بخش ضروري نقد نيست . او دريافت كه منتقداني هملت را ، بي آنكه در مورد آن داوري كنند ، نقد كرده اند .
وقتي منتقدان اقدام به نقد مي كنند دست به كاري بيش از بيان خوشايندها و بدآيندها مي زنند – كاري خيلي بيش از تاييد يا رد يك اثر هنري .
منتقدان آثار هنري را مورد قضاوت ، گاهي منفي قرار مي دهند ، اما بيشتر اوقات قضاوت آن ها بيش از آنچه منفي باشد ، مثبت است .
رنه ريكارد – بازيگر ، منتقد هنري ، شاعر و نقاش آمريكايي 1946 – 2014
همان طور كه رنه ريكارد مي گويد ، چرا بايد آنچه را كه از آن بدمان مي آيد عموميت بدهيم ؟ هنگامي كه شلد هال با اثري مواجه مي شود كه از آن خوشش نمي آيد ، چنين پرسش براي خود مطرح مي كند : اگر من مي خواستم اين اثر را به وجود بياورم ، چه مي كردم ؟ اين يكي از سوال هاي كاري من درباره ي اثر هنري است ( نه اين كه واقعا توان انجام اين كار را داشته باشم . بلكه صرفا يك فرض است ) فرمول منصفانه ام نسبت به اثري كه در نظرم ناخوشايند جلوه مي كند اين است كه از خودم بپرسم ، ( اگر اين اثر مورد پسندم بود از چه چيزش خوشم مي آمد ؟ ) هنگامي كه نتوانم خودم را جاي يكي از هواداران يا حتي هواداران احتمالي آن اثر بگذارم ، مي كوشم مجسم كنم كه چگونه آدمي مي تواند طرفدار چنين اثري باشد ) به اعتقاد مايكل فين گولد متاسفانه نقد تئاتر در نيويرك سيتي به گونه اي است كه نه فقط مشوق مردم براي رفتن به تئاتر نمي شود ، بلكه آنها را از اين كار منصرف مي كند ، و در ادامه اظهار مي دارد ( همانطور كه هر منتقدي مي داند ارزيابي مثبت و مستدل به مراتب از انتقاد تند و بي پايه دشوارتر است . )
ابيگل سولومون – گودو ، كه اغلب درباره ي عكاسي قلم مي زند ، مي گويد در مواردي كه كاملا روشن است اثري بي ارزش است بايد بي ارزشش خواند ، اما به نظر او طرح پرسش هايي در مورد مفهوم اثر سودمند تر پرسش هايي در باره ي ارزش زيبايي شناسي آن است .
شلدهال مي پرسد : ( به عنوان منتقد ، در گالري چه مي كنم ؟) : ( مي آموزم ، بالا و پايين مي روم ، پرسه مي زنم ، اگر جراتش را داشته باشم ، اشيائ را لمس مي كنم ، و در ضمن ، در ذهنم پرسش هايي را مطرح مي سازم و پاسخ هايشان را شكل مي بخشم – تا وقتي كه ذهن و حواسم كم و بيش به توافق برسند ، يا آنكه خستگي بر من چيره شود . )
ادموند فلدمن ، مورخ و مدرس هنر ، درباره ي نقد هنر مطلب فراوان نوشته است و آن را ( صحبتي با بصيرت درباره ي هنر ) مي نامد . او به ارزيابي يا داوري اثر هنري كم بها مي دهد و مي گويد در روند نقد اهميت كمتري دارد .
الف . دي . كلمن منتقد پيشرو و پركار در عكاسي امروز كار خود را ( تقطيع تصاوير عكاسي با كلمات ) مي خواند . او مي افزايد : ( من تنها از نزديك به درون همه ي انواع تصاوير عكاسي نگاهي مي اندازم و با دقت سعي مي كنم احساسي را كه در من برمي انگيزند يا آنچه به ذهنم مي رسد و يا از آن دريافت مي كنم با كلمات بيان كنم .)
دوره آموزشی تجزیه تحلیل و نقد آثار هنری، نقدنویسی و استیتمنت نویسی
موريس وايتس نقد را چنين تعريف مي كند ( شكلي از سخن گفتن سنجيده از اثر هنري ) . ( استفاده از زباني كه براي آسان ساختن و وسعت دادن به درك هنر طراحي شده اند . ) در اين مبحث از واژه ي نقد براي قضاوت منفي استفاده نشده است بلكه به حوزه ي گسترده تري از فعاليت ها اشاره دارد و به اين تعريف وفادار مي ماند : نقد سخن گفتن آگاهانه درباره ي هنر به منظور فهم و ارزيابي است . شناخت هنر است . اين تعريف ، همه ي شكل هاي هنر مانند رقص ، موسيقي ، شعر ، نقاشي و عكاسي را در بر مي گيرد .
( سخن گفتن ) شامل گفتار و نوشتار است . ( آگاهانه ) صفتي است كه نقد را از گفتار صرف و اظهار نظر غني آگاهانه درباره ي هنر مجزا مي كند . همه ي نوشته ها درباره ي هنر نقد به حساب نمي آيد . مثلا برخي مقاله هاي به ظاهر هنري گزارش نويسي است تا نقد : در واقع گزارش خبري درباره ي هنرمندان و رويدادهاي جهان هنر است تا تحليل نقادانه .
يكي از راه هاي آگاه شدن از هنر ، انديشيدن نقادانه درباره ي آن است . نقد وسيله اي است كه نهايتا به فهم و ارزيابي عكس مي انجامد . برخي اوقات پاسخ دقيقا سنجيده درباره يك عكس ممكن است به ارزيابي منفي يا نفي آگاهانه ي آن منجر شود . هرچند غالبا ، مخصوصا در مورد اثر عكاسان برجسته و هنرمنداني كه از عكس ها استفاده مي كنند ، توجه نقادانه و دقيق به يك عكس يا عكس ها منجر به شناخت كامل تر و ارزيابي مثبت مي شود .
نقد بايد منجر به يك چيزي شود كه هري برودي ، فيلسوفي كه به آموزش زيبايي شناسي مي پردازد آن را ( برخورد روشنگر ) مي نامد . ( برخورد روشنگر ) بروري مفهومي مركب است كه انديشه ( توسط واژه ي روشنگر ) را با احساس ( توسط واژه ي برخورد ) بر هم مي آميزد . او يادآوري مي كند كه انديشه و احساس اجزايي ضروري هستند كه الزاما در هم مي آميزند تا به درك و ارزيابي منجر شوند . نقد تلاش بي روح فكري نيست .
از كجا مي توان به منابع نقد دست يافت و ايده هاي نقادانه را در رسانه هاي مختلف يافت ؟
نقد عكاسي را مي توان در جاهاي بسياري يافت ، در كلاس هاي عكاسي ، تالارهاي سخنراني و نشريات . نقدهاي چاپ شده را در كتاب ها ، كتابچه هاي راهنماي نمايشگاه ها ، مجله هاي هنري ، مجله هاي عكس و در مطبوعات عمومي مي توان يافت . در كتابچه هاي راهنماي نمايشگاه فهرست آثار به نمايش گذاشته شده قيد مي گردد . برخي از عكس ها و گاهي تمامي آن ها را در ابعاد كوچك چاپ مي كنند و معمولا مقدمه اي رساله مانند دارد كه توضيح مي دهد چرا متصدي موزه اين مجموعه از آثار را براي نمايشگاه برگزيده است . اينگونه رساله ها غالبا حاوي مطالبي تفسيري و روشنگر درباره ي عكس ها و عكاس ها هستند . پس از برگزاري نمايشگاه ها ، كتابچه هاي راهنما به صورت كتاب به بازار عرضه مي شوند و موجوديتي مستقل مي يابند .
باربارا كروگر ، منتقد و عكاس و گرافيست پست مدرن آمريكايي ، متولد 1945
باربارا كروگر رساله هاي نقادانه اش را كه قبلا در چندين نشريه به چاپ رسيدند در كتابي واحد ، تحت عنوان كنترل از راه دور : قدرت ، فرهنگ ها و عالم ظواهر گرد آوري كرده است . رساله ي نقادانه روزاليند گراوس درباره ي عكس هاي سيندي شرمن ضميمه ي كتابي شد به نام سيندي شرمن . 1975- 1993 ، كه منتخبي از آثار اين هنرمند را در بر مي گيرد .
آرتور دانتو رساله هاي نقادانه اش را درباره ي عكس هاي فيلم سيندي شرمن و عكس هاي رابرت مپلتورپ در كتاب هاي جامعي شامل آثار اين هنرمندان ، منشر كرده است . نقد عكاسي سوزان سونتاگ به صورت سلسله مقاله هايي آغاز شد و به صورت كتاب درباره ي عكاسي درآمد .( كتاب عكاسي در آمريكا ) تاليف جوناتان گرين نقد عكاسي جديد آمريكاست .
نقد هاي عكاسي بيشتري در كتابچه هاي راهنماي نمايشگاه به چاپ رسيده است مانند : عكاسي رنگي نوين ، نوشته سالي ايو كلير و آيينه ها و پنجره ها نوشته ي جان ساركوفسكي . اساس اين دو كتابچه راهنما نمايشگاهي است كه اين دو موزه دار ترتيب داده بودند . ساركوفسكي فقيد ، در مقام موزه دار عكاسي در موزه هنر نوين نيويورك ، نمايشگاه هاي متعددي را سازمان مي داد و غالبا كتابچه هاي راهنماي نمايشگاه را تهيه مي كرد . سالي ايو كلير موزه دار آزادي است كه نمايش هايي را براي موزه ها طراحي مي كند و كتابچه هاي راهنما نيز برايشان تدارك مي بيند . بيشتر نقدهاي عكاسي ، در روزنامه ها و مجله هاي هنري مثل آرت فروم و آرت اين آمريكا ، روزنامه هاي محلي مثل ديالوگ چاپ كلمبوس ، اوهايو ، نيو آرت اگزمينر چاپ شيكاگو و آرت وايك چاپ كاليفرنيا نتشر مي شود . خيلي از نقدهاي عكاسي نيز در نشرياتي كه به رسانه ي عكاسي اختصاص دارن مانند افتر ايميج ، يا نشريات عكاسي مانند آپرچر و اوكس پوجر چاپ مي شود .
بررسي نمايشگاه هاي عكاسي در روزنامه هاي مهم مانند نيويورك تايمز و روزنامه هاي محلي چاپ مي شود . برخي از منتقدان ترجيح مي دهند براي مخاطبان بيشتري مطلب بنويسند و آن ها را نشريات پر تيراژ منتشر كنند : ابيگيل سولومون – گودو نقد خود را در ووگ و رابرت هيوز و داگلاس ديويس در تايم و نيوزويك به چاپ مي رسانند . هر يك از اين نشريات مشي اي در روش خاص خود را دارند ، و منتقدان گاهي نشريات را بر اساس سبك نگارش ، سليقه ي خود و مشي شخصي انتخاب مي كنند .
همچنين آنها گاهي سبك خود را با سبك نشريه ي معيني انطباق مي دهند . سردبير نشريه غالبا و گاهي خيلي مشخص راهنمايي مي كند . مثلا نيو آرت اگزمينر به منتقدان خود مي گويد ( نظر نويسنده ي مقاله درباره ي اثر اساس نقد است . همچنين توصيه مي كند : توصيفات كوتاه و با مضمون مطلب و فكري كه مي پرورانيم مطابق باشد .) همين طور ديالوگ نيز نقد و بررسي را تعريف مي كند و آن را ( ارزيابي شخصي درباره ي نمايشگاهي انفرادي يا رايج به چند نمايشگاه يا رويداد مرتبط با هم ) تلقي مي كند .
دبيران ديالوگ از نويسندگان مي خواهند كه توضيحات كافي را براي تفهيم مطلب ارائه دهند اما مي افزايند : از توضيحات چنان استفاده كنيد كه ديد جديدي را به خواننده بدهد يا ارتباط ميان آثار به نمايش درآمده و دنياي گسترده هنر را توضيح دهد .
هردو نشريه ميان بررسي كوتاه و مقاله ي اساسي فرق مي گذارندو براي هر كدام مشي جداگانه را ترسيم مي كنند . سياست گذاري هر نشريه با نشريه ي ديگر نيز تفاوت مي كند . گريس گلوك ، منتقد هنري نيويورك تايمز توضيح مي دهد كه روزنامه اش به نمايشگاه ها ، موزه ها و گالري هاي مهم مي پردازد زيرا خواست خواننده ها چنين است .
پيتر پلجنز از نيويورك نيز مي گويد نشريه اش اختصاصا به موزه ها مي پردازد اما سعي مي كند تا حد ممكن به نمايشگاه هاي هنرهاي معاصر نيز بها بدهد زيرا نشريه اش ملي است و نسبتا جاي كمي را به هنر اختصاص مي دهد. مطالب بسياري از منتقدان مشمول هيچ نوع ويرايش نمي شود . كيلارسون كه براي هفته نامه نيويورك مگزين مطلب مي نويسد مي گويد : ( من درباره هر آنچه نظرم را جلب كند مي نويسم ) او مي گويد كه سعي مي كند كه هر آنچه را كه در شهر مي شود ديد ، ببيند و دنبال چيزهايي كه دوستشان دارد بگردد و آنچه را كه مي خواهد درباره شان بنويسد ، برگزيند : ( بالاخره تصميم ميگيرم كه نه تنها درباره ي آنچه دوست دارم بلكه در مورد آنچه كه حس مي كنم درباره اش حرفي دارم مطلب بنويسم .
هنرمندان بسياري هستند كه دوستشان دارم و حس مي كنم نمي توانم درباره شان چيزي بنويسم . رابرت هيوز كه حدود 24 مطلب در سال براي تايم مي نويسد ، از جانب سردبير مجله تحت هيچگونه محدوديتي نيست و هيچ رهنمودي به آن داده نمي شود ، و در انتخاب موضوعاتش نيز كاملا مختار است . ليكن ، از آنجايي كه تايم مجله اي خبري هست و بايد به روز باشد ، ناگزير به نمايشگاه هايي مي پردازد كه وقتي مطلبش منشر شد هنوز دائر باشند ، و چون مجله در سطح بين المللي توزيع مي شود ، بسياري از نقدهايش را به نمايشگاه هايي اختصاص مي دهد كه خارج از نيويورك برگزار مي شوند .
منتقدان چگونه طبقات مخاطبان را ارزيابي مي كنند ؟
وقتي منتقدان براي نشريات متفاوت مطلب مي نويسند ، در واقع براي مخاطبان گوناگون مي نويسند . انتخاب اينكه درباره ي چه چيز و چگونه بنويسند باتوجه به اينكه براي كدام نشريه مي نويسند و خوانندگان چه كساني خواهند بود ، تفاوت مي كند .
نقد و بررسي نمايشگاه كه براي روزنامه ي يك شهر كوچك نوشته مي شود ، با نقدي كه براي شماره هاي ويژه روز يكشنبه نيويورك تايمز نوشته مي شود از نظر لحن و محتوا با يكديگر متفاوت خواهد بود ، زيرا خوانندگانشان متفاوت است .
تايمز در مقطع و در كل كشور توزيع مي شود و خوانندگانش نسبت به معدل خوانندگان روزنامه ها درباره ي هنر آگاهي بيشتري دارند ؛ منتقدي كه براي تايمز مي نويسد مي تواند به اطلاعاتي اشاره كند كه منتقد روزنامه ي محلي نمي تواند .
انواع نقد چيست و به چند مورد طبقه بندي مي شود ؟
رالف اسميت در نشريه ي ژورنال آوااستتيك اجوكيشن نقد زيبايي شناسي را به دو نوع تقسيم مي كند ، كه هر دو سودمند هستند و هريك براي منظوري خاص است ؛ نقد زيبايي شناسي اكتشافي و نقد زيبايي شناسي استدلالي .
در نقد زيبايي شناختي اكتشافي ، منتقد به جاي ارزش يابي تا حد ممكن سعي مي كند به طور كامل جنبه هاي زيبايي شناختي اثر را مشخص كند ، طوري كه خواننده بتواند در اثر هنري همه ي آن ها را بشناسد . اين نوع نقد اساسا متكي بر انديشه ي توصيفي و تفسيري است . هدف آن اهميت دادن به تجربه ي زيبايي شناسي است . در نقد زيبايي شناسي استدلالي ، پس از تحليل تفسيري كافي ، منتقد بود يا نبود جنبه ها ي مثبت اثر را جمع بندي مي كند و قضاوت خود را بر اساس ضوابط و معيارهايي به روشني بيان مي كند . منتقد در مورد صحت نظر خود بحث و سعي مي كند ديگران را قانع كند كه روشي كه براي تفسير و قضاوت برگزيده است بهترين است ، و حاضر است از نتيجه گيري هاي خود دفاع كند .
انگريد سي شي ، ويراستار و نويسنده ، نقدي نوشته است كه مي توان آن را هم از نوع اكتشافي و هم از نوع استدلالي دانست .
سي شي در رساله اي ضميمه ي كتابچه ي راهنماي نمايشگاهي شامل عكس هاي بدن لخت ليفري لندر ، با لذت ميان عكس ها و انديشه هاي عكاس تفرج مي كند ، و در نهايت احتياط هر دويشان و واكنش عكاس را نسبت به آن ها مي كاود . با خواندن نوشته اش ، در مي يابيم كه آثار فريدلندر را تحسين مي كند و به علت اين امر نيز پي مي بريم ، اما مهمتر از همه اينكه ، از طريق انديشه هاي توصيفي و تفسيري ناظري محتاط و متعهد ، عكس ها را تجربه مي كنيم .
از طرف ديگر در رساله اي كه براي نيويوركر راجع به عكس هاي مطبوعاتي مردم پسند سباستيانو سالگادو نوشت ، سي شي به گونه اي سنجيده و منطقي ، و بيش از پيش ، با استدلالي كوبنده ارزش اين آثار را علي رغم محبوبيت عظيم در عالم هنر به زير سوال برد . او در نقد استدلاليش ، كه آشكارا ارزيابي كننده بود ، نظر منفي خود را با تكيه بر انبوهي دلايل و معيارها به اثبات رساند .
اندي گرونبرگ متولد 1947 – عكاس ، منتقد و نويسنده امريكايي
اندي گرونبرگ منتقد پيشين عكاسي نيويورك تايمز ، دو نوع نگرش را در نقد عكاسي مطرح مي كند : نقد كاربردي و نقد نظري .
نقد كاربردي ، عملي و صريح است و مستقيما به اثر توجه دارد ؛ نقد نظري بيشتر فلسفي است و منتقد سعي مي كند عكاسي را تعريف كند و از عكس ها به عنوان مثال هايي براي روشن ساختن بحث بهره بگيرد .
نقد كاربردي به سبك روزنامه اي گرايش دارد و نقد نظري به زيبايي شناسي .
نمونه هاي نقد كاربردي نقد نمايشگاه هايي است كه كلمن نوشته است . البته كلمن نقدهاي نظري هم مي نويسد مثل مقاله ي ( شيوه ي جهت دار ) . نمونه هايي ديگر نقد نظري نوشته هاي آلن سكولا است ، از جمله ( ابداع معناي عكاسانه ) كه در آن سكولا در معناي عكس و مفهوم عكاسي كاووش مي كند . او به كل عكاسي و به عكس به عنوان نوعي تصوير علاقمند است و فقط به عكس هاي خاص و معدودي از عكاسان اشاره مي كند تا بحث گسترده و نظري خود را آشكارتر بيان كند .
رولان بارت در كتاب اتاقك روشن ، تاملاتي درباره عكاسي برخورد نظري با عكاسي دارد و سعي مي كند عكاسي را از ديگر شيوه هاي تصويرسازي متمايز سازد . ابيگل سولومون – گودو ، در نوشته هايش راجع به عكاسي ، عناصري را از نظريه ي فرهنگي ، فمنيسم ، و تاريخ هنر و عكاسي به عاريت مي گيرد تا محيط ايدئولوژي هايي را كه موجب پديدآمدن ، به معرض تماشا گذاشته شدن و نوشتن درباره ي عكاسي مي شود بررسي كند .
نوشته هايش غالبا نقدي هستند درباره ي نقد . در سطوربندي اين كتاب ، به كندوكاو در نظريه هاي هنر و عكاسي ، نقد نظري و چگونگي تاثيرگذاري نظريه بر نقد و عكاسي خواهيم پرداخت .
گرونبرگ همچنين به نوع ديگري از نقد با عنوان ( خبرگي ) اشاره مي كند و آن را به دليل محدود بودن رد مي كند .
فرد خبره سوالي طرح مي كند كه اين عكس مثلا ( خوب است يا بد ؟ ) و بر اساس سليقه ي خاص خويش اظهار نظر مي كند . اين نوع نقد ، كه در صحبت و گاه در نوشته هاي حرفه اي از آن استفاده مي شود ، حوزه ي كاملا محدودي دارد ، زيرا قضاوتي كه ارائه مي شود اظهار نظري است بدون اقامه ي دليل و ملاك روشن و بدين ترتيب نه آگاهي دهنده است و نه سودمند .
اظهارات سليقه اي حتي ارزش مباحثه را ندارد . گرونبرگ مي افزايد ، ( وظيفه ي نقد برانگيختن بحث است و نه صدور حكم قطعي .) اين مبحث با گرونبرگ موافق است .
ادامه دارد