دستهبندی-نشده
حقیقت پیکره انسان
مروری بر آثار مریم مقدم
آثار مریم مقدم هنرمند جوان گالری ایده این روزها بیش از هر زمان دیگری در معرض دید هنرمندان و هنردوستان قرار گرفته و مورد استقبال واقع شده است تا جایی که رسانههای خارجی نیز درباره او و کارهایش دست به قلم شدهاند. نوشتهای که در ادامه میخوانید، یاددلشت آنتوتیو گرور، نویسنده و منتقد مجله هنری جولیت است که به تازگی به زبان ایتالیایی و در وبسایت این مجله درباره کارهای این هنرمند منتشر شده است:
درک انسان از جسمیت یا پیکرگونی آنقدر دقیق و ذاتی است که با کوچکترین اشاره تصویری میتوان آن را تشخیص داد و درک کرد. در طول تاریخ هنر، گروه بزرگی از نقاشان نسلهای مختلف، مانند پیتر پل روبنس، تیتیان، ویلم دکونینگ، فرانسیس بیکن، لوسین فروید و جنی ساویل، با تکه تکه کردن بدن و عینی کردن ماهیت آن، حقیقت جسم را آشکار نمودند. حقیقتی انعطافپذیر و ناپایدار که عمیقترین غرایز انسان بر آن استوار است. در جامعه معاصر هدونیستی (لذتگرایی) ما که تمایل زیادی به یکسانسازی مفهوم زیبایی با نرمال نشان دادن تصاویری بینقص و مصنوعی از بدن بر پایه استانداردهای از پیش تعیین شده دارد؛ علاقه به نواقص بدن با همه پیامدها و تابوهایی که هنوز هم در پذیرش اجتماعی آن اثر میگذارد، موضوعی استثنایی و بسیار مهم است.
موضوع بدن، دوباره از طریق قلموی مریم مقدم (متولد تهران، ۱۹۸۴)، تبدیل به تصاویری تکاندهنده و قدرتمند میشود. هنرمندی که در مجموعه نقاشیهایش با عنوان بدن(۲۰۱۶-۲۰۱۹)، فیگور انسان، به ویژه زنها، را به صورتی ناهنجار و همچون ملغمهای معنادار از جسم و گوشتی تغییرشکلیافته، نشان داده است. مجموعهای که در گالری ایده در تهران به معرض نمایش گذاشته شد و طی ۱۰ روز تمام آثارش به فروش رفت. آرش سلطانعلی، منتقد ایرانی، این مجموعه را چنین توصیف میکند: بدنهای نقاشیهای مریم مقدم با اینکه در ناامیدی فرو رفتهاند و حتی حقیر به نظر میآیند، اما هنوز هم قدرتمند و باشکوه به نظر میرسند. انسانهایی که ناامیدی، آنها را شکوهمند و سربلند کرده است.
کارگاه طراحی
طراحی حالتهای مختلف بدن در نقاشی های او، از مرزهای تصاویر کلاسیک و آبستره مدرن فراتر میرود تا بتواند راههای نامتناهی دگرگونی جسم و فناپذیری آن را کشف و معرفی کند. بدنهایی که با رنگ آکریلیک به صورت خمیر لایه لایه کشیده شدهاند، مانند خود جسم دارای اعما و احشا میگردند. هر کدام از بدنها، مرتعش و انعطافپذیر میشوند، خطوط قوی تکثیر میشوند تا مرزهای تصویر را نامشخص کنند. همان طور که هنرمند رنگها را بر روی بوم بزرگ خود میپاشد و آنها را در هم میآمیزد، تفاوت بین بدنهای زنده و بازنمایش آنها در بوم نقاشی شروع به فروپاشی میکند و خود تصویر تبدیل به جسم میشود: فیگورهای دردناکی که در معرض نگاهی بیرحمانه ظاهر میشوند، ضربههای تیز و محکم قلمو در سطح بدنها رسوخ کرده است و هر بدن بخشهایی از خود را به طور برجسته، مستقل و حجیم نشان میدهد. تنها عنصری که همیشه پنهان است، چهره سوژه است، تا هرگونه سوء تفاهمی را که میتواند مانع شناسایی و تشخیص روح از گوشت شود، از بین ببرد.
برای مریم مقدم بدن استعارهای است از هستی، که مانند یک سناریوی جنگی نمایش داده میشود و در آن انگیزه اصلی و میل به بقا مثل خشمی بیآزار یا تسلیم دردناک جانوری زخمی ظاهر میشود که برای التیام خویش به لانهاش عقبنشینی میکند. نقاشیهای این هنرمند جوان ایرانی میتواند بیننده را مشوش کند زیرا مشکل بتوان به یکی از آنها نگاه کرد و غریزه درنده خویی که به تصویر کشیده شده است، پریشانحالیای که زندگی به آن چنگ میزند و شکنندگی بدن و انعطافپذیری باورنکردنی آن را درک و حس نکرد. در نهایت، تصویر کامل شده، که تحت تأثیر تجزیه و از هم پاشیدگی، هولناک به نظر میرسد، ما را به زیبایی وحشی و متفاوتی میرساند، بیانی مستقیم از ناهنجاری برای دیدن اینکه زندگی و مرگ همچون دو عنصر تفکیکناپذیر و غیرقابل تصور در کنار هم، در رابطهای از کمال مطلق سرچشمه میگیرند.
آن دسته از آثار هنری مریم مقدم که شامل تصاویر زمخت و مشوش یک برهنگی عاطفی است و کشمکشهای غمانگیز و تاریک شخصیتهایی را نشان میدهند که به حال خود رها شدهاند، فاقد چهره هستند و بینیاز به ماسکی بر صورت که معمولا در دنیای بیرون با آن ظاهر میشوند. آنها، با اندامهایی در هم پیچیده که در جایی دنج و تاریک میتواند تداعی رویایی آشفته و درهم و یا خاطرهای گذرا باشد، خود را با تکبر و آرامش در معرض نگاه خیره بیپروای بیننده قرار میدهند و با نمایش جسم خود صمیمیتی ایجاد میکنند که فراتر از مفاهیم و تعابیر تحریککننده انسانی، درک میشود. این هنرمند، بدنها را در انزوا و جدا از هر چیز زائد دیگری نشان میدهد. او به جنبه روایی نقاشی، به داستانهایی ممکن است سوژههایش بیان کنند و همچنین به محیط اطراف، که در این میان بسیار بیربط به نظر میرسد، علاقهای ندارد. خود بدن نمایانگر همه چیز هست، او یک موجودیت تقریباً تئاترگونه و تراژیک است که تجربیات زندگی در آن نشانهها و تأثیرات ماندگاری به جا میگذارد. تغییر شکل فرمها در ملقمهای ناهمگون از خطها و رنگها، بیننده را دعوت میکند تا با آگاهی از اینکه تنها نیست و دارای همان جسم و خون شخصیتهای روی بوم است، سکوت را بشکند و با اهریمنهای درون خویش روبرو شود.
بدن، مجلل یا مطرود، نحیف یا سنگین، کج و معوج، چروکیده، تکه تکه و منزوی، یک حضور مضطرب یا حساس، تهاجمی یا فرسوده اما همواره بسیار صمیمی است. درگیری عاطفی این هنرمند مطلق است و این ناشی از نیاز به واکنش عاطفی سوژههای نقاشی او، پایبندی به ناراحتیاش و برانگیختن نگرانیها و اضطرابهایش با نگرشی تجربی، بسیار فراتر از واقعگرایی (رئالیسم) مینماید. اینکه این نقاشیها تصویری آرامبخش و مطمئن از بشریت را ارائه نمیدهند، حقیقتی صادقانه است. از طرفی مقاومتجانانه و قابل تحسین زنان در این آثار با وجود ردی که رنج و دشواری در بدن آنها بر جای گذاشته است، حاکی از قدرت درونی آنها، توانایی ایستادگی و امیدواری آنها به تغییر و دگرگونی است. زنانِ نقاشیهای مریم مقدم قربانیان قدرتمندی هستند که به گِلنشستگی وجود آنها فقط یک عقبنشینی موقت در خود است تا بتوانند ریشههای ایستادگی و پایداری اجدادی خویش را از نو قدرتمند سازند و خود را دوباره آماده کنند تا با آنچه سرنوشت برایشان رقم زده است مقابله نمایند.
به همین دلیل، نقاشی برای این هنرمند به منزله اعتمادی ژرف به بشریتی است که هنوز هم قادر است از همدلی و درک و تکیه بر هنر به عنوان ابزاری استفاده کند برای بیان آنچه واقعاً مهم میپندارد و در جامعه اغلب ناگفته باقی میماند. تجلیل از جسمها و بدنهایی که بدون تعصبات، قراردادها و ریاکاریها زندگی میکنند، میتواند نشانهای از بشریت نوین و تجدیدیافته باشد که بر پایه و قواعد زیباییشناسی استوار است و قادر است زیبایی، تنوع و دگرگونیهای فردی را که موجب جذابیت ماجراجویی انسان در جهان میشود، تقویت کند.