آنلاین
تصویرسازی؛ تعاریف و ویژگی های آن
امروزه تصویرسازی یا تصویرگری را بهعنوان یکی از هنرهای کاربردی و زیر مجموعه رشته گرافیک میدانند. در این مقاله سعی شده است به تعاریف، ویژگیها و چند و چون رشته تصویرسازی ـ با تأکید بر دورهی معاصر در ایران ـ پرداخته شود.
تا همین چند سال پیش هم بر روی تعدادی از کتابهای مصور، مینوشتند “نقاشی از…” و این نکته نشان میدهد که پیش از این به بسیاری از انواع تصویر و تزئین که در کتابها و مجلات روی اشیا و تابلوهای تزئینی و کاربردی استفاده میشد، اصطلاح عام “نقاشی” را به کار میبردهاند اما امروزه با گسترش و تخصصی شدن گرایشهای هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی، طبقهبندیهای مختلفی در حوزهی هنرهای تجسمی انجام گرفته که ضمن اشتراک برخی ویژگیها و نسبی بودن این تعاریف، نقاشی، گرافیک، تصویرسازی، تزئین کردن و… هرکدام دارای تعاریف، مبانی و ارزشهای خاص خود هستند، اما همچنان قدرت تجسم و طراحی از مهمترین عوامل، لوازم و اشتراکات همهی گرایشها و رشتههای هنرهای تجسمی است که بدون داشتن آن بعید است به موفقیت دست یافت.
معنای تصویرسازی
در لغتنامهها، فرهنگنامهها، دانشنامهها و منابع مختلف دیگر برای”تصویرسازی” (Illustration) بهعنوان واژه، مفهوم، اصطلاح و یک رشته هنری، معانی، معادلها، مترادفها و تعاریفی آمده که برخی از آنها از این قرار هستند؛ مصور سازی، کتاب نگاری، تصویر وقایع، روشن ساختن، توضیح دادن، نشان دادن، مصورکردن، مثال آوردن، نمونه آوردن، نور انداختن، آوردن تصویر، شفاف سازی، نمایانگری، آراستن، مقایسه یا مثال آوردن، واضح کردن، تزئین، جذاب کردن یک معنا و مانند اینها.
در توضیح بیشتر آن، باز در منابع مختلف و توسط هنرمندان یا پژوهشگران زیادی، نظرات متنوع داده شده است که بیشترشان مبتنی بر همین معانی لغوی یا برخی کاربردها و کارکردها است؛ برای تشریح و توضیح یک متن، کلام، مطلب یا موضوعی به کار میرود و رابطه نزدیک با نقاشی دارد. دیگر، برای واضح کردن یا تزئین و جذاب کردن یک معنا و عینی کردن معنا یا متن ذهنی؛ و تعاريفي از اين دست.
تصویرسازی چیست؟
«تصویرسازی (مصور کردن) در زبان ما همان تصویرگری یا تصویر سازی میباشد. کار تصویرگر تجسم تصویری یک موضوع برای نمایش بهتر آن میباشد که عناصر بصری را در قالبی زیبا ترکیب نموده و عرضه نماید.» (دانشگرنژاد، مبانی تصویر سازی، ص13) برخی هم گفتهاند تصویرسازی همان روایت کردن و بازگو کردن مصور موضوعات و مضامین مختلف و متنوع است.
ضمن تأیید اولیه این تعریف باید به محدودیت آن هم دقت کنیم؛ چرا که در هنر تصویرگری نوعی ترجمه و تحلیل تصویری توسط هنرمند صورت میگیرد که فراتر از بازنمایی صرف موضوع و تصویر است و میتواند به ایجاد همنشینی و ارتباط عمیقی میان موضوع و تصویر بینجامد. در ضمن امروزه در بسیاری از موارد، توانایی بازنمایی صرف و مستند سازی برخی موضوعات و اتفاقات توسط هنر عکاسی چه بسا از تصویرگری بیشتر باشد.
دوره جامع تصویرسازی دستی و دیجیتال - Illustration
«تصویرگر، هنرمندی جامعالشرایط که هم در وادی نقاشی توش و توان هنری دارد و هم با دقایق و ظرایف فنی و تخصص هنر گرافیک آشناست. هرچند که تصویرگر بیشتر یک هنرمند به معنای اخص کلمه است، اما کار او در زمرهی شاخههای اصلی “طراحی گرافیک” قرار دارد.» (دالوند، خوانش صفحه بدون قرائت متن، ص 54)
هر اثر تصویرسازی به نوعی دارای توان توضیح و شفاف سازی موضوع و در عین حال نشان دهنده دیدگاه تصویرگر نسبت به آن موضوع و توانایی این رشته و روش اجرا و کارکرد آن نیز هست. میزان و نحوهی درک و فهم تصویرگر از موضوع و مضمون، خلاقیت در مواجهه با موضوع، توان و مهارت انتقال درک و فهم و خلاقیت، از شرایط و لوازم تصویر سازی و تصویرگر است. شاید پذیرش این نظر، ما را به سمت پذیرش تعاملی بودن این رشته سوق دهد که تصویر سازی میتواند رابطی باشد میان ساماندهی تصویر (گرافیک)، هنرهای زیبا (نقاشی و…) و مضمون مورد نظر تصویرگر. تصویرسازی در عین حال هم میتواند معنای موضوعی را روشن سازد و بستری تازه برای نشان دادن آن موضوع به وجود آورد.
ضمن گفتن این نکته فراموش هم نکنیم که امروزه پیشرفت تکنولوژی رایانهای و رسانههای هنری ترکیبی باعث شده که در مواردی با بهرهگیری از روشها و ابزارهای نوین ـ و البته با داشتن ذهنیت و خلاقیت هنرمندانه ـ بسیاری از شروط اولیه برای خلق هنری آثار تصویر سازی میتواند برداشته شود. چرا که تصویرگری دیجیتالی و شیوههای ترکیبی دیگر برای این هنر، امروزه به صورت امری بدیهی در آمده است. علاوه بر برداشته شدن و نسبی بودن روشهای اجرایی و تکنیکی در هنر تصویرسازی امروز، دایرهی پرداختن به موضوعات و مضامین متنوع در تصویرگری هم توسعه زیادی یافته است؛ موضوعات و مضامین داستانی، تبلیغاتی، علمی آموزشی، مطبوعاتی، مذهبی، ادبی، فرهنگی، سیاسی، خبری، هویتی، تاریخی، جغرافیایی، تصویر سازی برای انیمیشن، گرافیک متحرك و… امروزه به روشها و با ابزارها و رسانههای ارتباطی مختلف در حوزهی تصویرگری قابل ارائه هستند.
البته گویا با وجود توسعه حوزهی موضوع و مضمون و گسترش روشها، تکنیکها و رسانههای اجرایی هنوز هم “تصویرسازی برای متن” مهمترین گرایش هنر تصویرسازی است. با وجود اشتراک احتمالی ابزار، مواد و روشهای تصویرگری، به نظر میآید که اندیشهی هنرمند، نوع نگاه او به موضوع، نحوه برداشت هنرمند، نوع ارائه و توانایی اجرایی و تکنیکی هنرمندان باعث تنوع و تفاوت آنها و آثار تصویر سازی خواهد بود. این معیارها به قدری در تنوع و کیفیت آثار تصویرگری اهمیت دارد که مرور زمان نشان خواهد داد، برخی هنرمندان دارای قدرت ایده پردازی خوب و برخی دیگر تنها دارای مهارتهای اجرایی هستند و اگر کسی دارای هر دوی این توانمندیها باشد تصویرگر موفقتری خواهد بود.
تعریف تصویرسازی از دیدگاه هنرمندان ایرانی
با توجه به اینکه بدنه اصلی کتاب به سرنوشت تصویرسازی معاصر ایران خواهد پرداخت، چند تعریف ـ یا دیدگاه ـ از هنرمندان ایرانی در اینباره را مرور میکنم.
فرشید مثقالی میگوید:
«تصویرسازی به معنی معاصر عبارت است از متن و یا معنایی را برای مخاطبی معین، مصور و یا تزئینکردن. این بدین معنی است که تصویر ساز مابین دو محوطه مشخص، محاط و محدود است. از یک طرف باید به محتوا و یا معنی و یا متنی که توسط ناشر و یا سفارش دهنده معین میشود وفادار باشد و از طرفی این متن برای هدفی معین و یا ارتباط با مخاطبینی معین باید تعریف شود.» (حرفه هنرمند، شماره 30، ص 23) بر این اساس به نظر میرسد، به لزوم در نظر گرفتن برقراری ارتباط با مخاطب و همچنین کاربردی بودن تصویرگری پی میبریم.
نورالدین زرینکلک نیز در این باره میگوید:
«تصویرسازی بالی است که برای پرواز یک متن، کلامی یا مطلبی و برای تشریح و توضیح چیزی تعبیه میشود، در حالیکه “نقاشی” پایبند هیچ چیز جز خودش نیست. اما وجوه مشترکی محکم و استوار این دو هنر را از ریشه به هم متصل میکند: نقش زدن» (حرفه هنرمند، شماره 30، ص 22)
«تصویرسازی در معنای عام خود نقشی است روایتی، که بر اساس متنی نوشته یا نانوشته به وجود آمده باشد… تصویرگر ساز و کارش را از نقاشی وام میگیرد و تعهد به مخاطبش را از گرافیک.» (بنیاسدی، تصویرگری کتاب کودک، ص 11)
کامران افشار مهاجر در تعریف تصویر سازی میگوید:
«در نهایت، نوعی نقاشی است که در محدوده سفارش دهنده، ارتباط با متن و در نظرگرفتن مصرف کنندگان خاص تولید میشود و طبیعی است که از حیطه مادر، یعنی نقاشی تأثیر پذیرد و تغییر و تحولات نقاشی به طور طبیعی در تصویر سازی منعکس شود.» (حرفه هنرمند، شماره 30، ص 40)
احمدرضا دالوند معتقد است:
«تصویرگری، که شباهتهای بسیاری با هنر نقاشی دارد، به این دلیل یکی از شاخههای “گرافیک” به حساب میآید که در خدمت “متن” است، نه بیانگر درونیات و احساسات فردی هنرمند. در جهان امروز مفاهیم بزرگ و دیدگاههایی که جنبه جهان شمول یا انسان شمول دارند با عنصر “تصویر” و “تصویرگری” ارائه میشوند؛ چرا که “تصویرگری” قدرتمندتر و دقیقتر از “توصیف کلامی” است.» (دالوند، خوانش صفحه بدون قرائت متن، ص 51)
تعاريف و تعيين كاركردهايي كه امروز براي رشتههاي مختلف هنرهاي تجسمي در نظر گرفته ميشود، بيشترشان از اواخر قرن 19 و اوايل قرن بيستم و همزمان با آغاز و تكامل جريانهاي هنر مدرن تبيين شدهاند و بعيد به نظر ميرسد كه پيش از آن به اين وضوح امروزي براي نقاشي و تصويرگري، تفاوت قائل بوده باشند. در اين مسير تحول، شايد بتوان گفت كه از حوالي نيمهی قرن بيستم است كه شاهد تأثيرپذيري بيشتر هنر تصوير سازي از جريانهاي معاصر هنر مدرن و به ويژه نقاشي هستيم.
کارگاه طراحی تصویرسازی
در بیشتر این تعاریف مرسوم، نقاشی امری شخصی و تصویر سازی را تنها متکی ـ و وابسته ـ به متن و موضوع و کاربرد و مخاطب دانستهاند و ماهیّت، موجودیت و معنا یافتن آن را تنها بر مبنای متن و کلمات میدانند و به همین استناد هم تصویرگران را به دلیل سفارشی بودن و وابستگی اثر آنها به پیام و متن و محتوا از هنرمندان هنرهای زیبا ـ مانند نقاشی ـ به حساب نمیآورند و آثار آنها را مستقل و حاصل تفکر و اندیشه شخصیشان نمیدانند. اما به نظر میآید وقتی همین سنت رابطه متن و تصویر با ویژگیهای نوع نگاه و سبک شخصی و فردی هنرمند ارائه شود، میتواند همانند هنرهای زیبا اعلام و ابراز حضور کند. ضمن آنکه در مواردی، برای نقاشی هم کاربرد یا وابسته بودن به موضوع و مضمون را میتوان یافت.
در تنوع گرایشها و رسانههای امروزی و با خلاقیت هنرمندان معاصر، تصویر سازی هم دارای ویژگیهای مستقلی شده است که ضمن تبعیت از موضوع و مخاطب، با تقویت و به کارگیری تخیل و احساسات و برداشت آزاد و شخصی هنرمند، سعی در فراتر رفتن از یک نظم مرسوم و تعاریف و شرایط سخت گیرانه در پیروی از متن و وارد کردن مخاطب به دنیایی جدیدتر و فراتر از موضوع دارد. بحث در حدی جدی شده است که برخی هنرمندان و نظریه پردازان بر این عقیدهاند که میان تصویر سازی و هنرهای زیبا تمایزی نیست و باور به جدایی آنها ناشی از پذيرش یک قاعده و تعریف قدیمی است.
نظر افراد مذکور این است که لحاظ کردن محتوا و پیروی کردن از متن ـ و موضوع ـ نمیتواند هنری بودن آثار تصویر سازی را نفی کند و حتی در کنار هم قرار گرفتن روایت و تصویر را امتیاز مضاعفی برای “هنر” بودن تصویر سازی میدانند. علاوه بر این، وجود و حضور روایت و موضوع و مضمون در آثار هنرمندان بزرگ هنرهای زیبا در طول تاریخ را مثال میآورند. در مطالعه تاریخ و تئوریهای مرتبط با تصویر سازی، میتوان به این نتیجه رسید که هم آثار نقاشی و هم آثار تصویر سازی، کارشان به تصویرکشیدن اطلاعات و موضوعات است.
این اشتراک به ویژه درباره آثار نقاشي فیگوراتیو (شیئی) شاید بیشتر صدق کند. همچنین با خلاقیت بسیاری از تصویرگران امروزی، تفاوت و فاصله فاحشی که در تعاریف سنتی این رشته هست، با نقاشی دیده نمیشود. البته اين نكته نيز مهم است كه در اين بحث، چه نوع از نقاشي را با چه نوع از تصويرگري ـ و براي چه كاربرد و مخاطبي ـ مقايسه كنيم. به نظرم اگر به صورت بديهي، براي هنرهاي كاربردي ـ مانند تصويرسازي ـ وجه فرهنگيتر و براي هنرهاي زيبا ـ مانند نقاشي ـ وجه هنريتر قائل شويم، به نوعي تشابه و تعادل ميان اين رشتهها پي ميبريم كه در دورههاي تاريخي گذشته هم قابل پيگيري است.
میلتون گلیزر، طراح گرافیک و تصویرگر آمریکایی میگوید:
«هر اثری برای بر آوردن نیازی خاص خلق میشود. تمایز میان هنرمند و تصویرساز در پی تکامل این ایده که نقاشان، حوزهی دیگرگونهای از کنش انسانی یعنی بیان خویش، فارغ از قیود و الزامات بیرونی را به خود اختصاص دادهاند، محو و نامشخص گشته است.» (حرفه هنرمند، شماره 30، ص 84)
البته با توجه به اهميت نسبيت در تعاريف جديد و قديم و وابسته بودن هر ويژگي به مسائل ديگر، چه بسا که اصرار بر کشیدن دیواری میان هنرهای زیبا مانند نقاشی و هنرهای کاربردی مانند تصویر سازی، در نهایت به نتیجه روشن و دقیقی نرسد و ممکن است که بحث بر سر این تفکیک دچار دور باطلی شود؛ چرا که اصول بسیاری میان این دو رشته یکسان یا مشابه است و امروزه با وجود لحاظ کردن همه مسائل و ملزومات میان متن و تصویر در یک اثر تصویر سازی، در آثار تصویرگران امروزی، احساسات و گرایشهایی به سمت خلاقیت، فردیت، شخصیکردن و برداشتها و تأویلهای شخصی و به عبارتی سرکشی از متن و موضوع و مضمون دیده میشود که کمتر از هنرمندان نقاش نیست.
«اصولاً تصویرگری به معنای خلاق آن، یک فرایند “هرمنوتیک” است. و طراح با سنجش، با حذف، با برگزیدن، با تفسیر و تحلیل، با ترکیب، با تأکید، با دراماتیزه کردن عناصر بصری، با بالا و پایین کردن سازمان طرح و به قول سرخپوستان با “اندیشیدن با قلب”، راهی به درون مفاهیم پنهان نوشتار میجوید.» (دالوند، خوانش صفحه بدون قرائت متن، ص 51)
البته شرط درک و دریافت عمیق هنرمند تصویرگر از مضمون و توانایی و بازنمایی صادقانهی آن در اثر را نباید به هیچ وجه در این بحث نادیده یا دست کم گرفت. گذشته از مباحث میان نقاشی و تصویرگری، امروزه مدیران هنری، طراحان گرافیک و دیزاینرها در بسیاری از موارد در پی دریافتها و برداشتهای ویژهی تصویرگران برای به کار گرفتن آن در کارهایشان هستند. استقلال تصویر سازي، امروزه در حدی تقویت شده که بسیاری از هنرمندان، انجمنهای هنری و دانشگاهها و مؤسسات آموزشی در دنیا، اعتقاد به جدایی نوع آموزشها و فعالیتهای هنرمندان تصویرساز و گرافیست (دیزاینر) دارند. البته ایده پردازی در جهت ارائه مضامین مختلف در این دو گرایش از رشته گرافیک هنوز هم در بسیاری از جنبهها با هم اشتراک دارد. همچنان که لازم است تصویرگران نیز اصول و مبانی چیدمان متن و تصویر را به خوبی بدانند.