آيكونوگرافی و آيكونولوژی – قسمت دوم

Iconography_11zon

تحليل لايه سوم در مبحث ايكونولوژی و ايكونوگرافی در مطالعات نوين

لايه سوم ، معناي ذاتي يا محتوا نام دارد . اين معنا با روشن شدن عوامل اساسي دريافت مي شود كه نمايانگر نگرش اصلي يك ملت ، يك دوره ، يك طبقه ، يك نحله ي فلسفي يا مذهبي توسط فردي است كه آنها را توصيف كرده و در يك اثر خلاصه مي كند . نيازي به گفتن نيست كه اين عوامل از طريق ( روش هاي تركيبي ) و معناي ( شمايل نگارانه ) نمايان و پرتويي بر آنان افكنده مي شود .

براي مثال در سده هاي چهاردهم و پانزدهم ميلادي ( نخستين نمونه هاي آن را مي توان مربوط به حدود 1300 ميلادي دانست ) نگاره ي جديدي جايگزين نمونه ي سنتي نگاره ي تولد مسيح با تصوير مريم مقدس درازكشيده بر يك تخت يا مصطبه شد . اين نگاره ي جديد تصوير مريم عذرا را زانوزده در برابر مسيح كودك نشان مي داد .

به طور كلي از منظر تركيب بندي اين تغيير جايگزيني طرح سه گوش به جاي چهارگوش معني مي دهد. از منظر شمايل نگارانه معناي آن معرفي موضوع جديدي است كه در متن نويسندگاني از جمله بوناونتوراي مجعول سنت بريجيت بيان شده بود . اما همزمان يك نحوه ي برخورد اساسي خاص و جديدي را به دوره هاي متاخر قرون وسطي نشان مي دهد . و حتي تفسي جامعي از محتوا يا معناي ذاتي مي تواند ويژگي هاي تكنيكي روند كار مربوط به يك عصر ، يك هنرمند ، يا كشور خاص را نشان دهد .

براي نمونه ترجيح ميكل انژ براي ساخت مجسمه هاي سنگي به جاي برنزي يا كاربرد ويژه ي هاشور در طراحي هايش نشانه اي است از همان نگرش اوليه اي كه در تمام ديگر خصوصيات ويژه ي سبك او قابل تشخيص است .

قسمت اول ⇐ نگاهی به شمایل نگاری و شمایل شناسی در هنرهای تجسمی از عصر رنسانس تاکنون

ارنست كاسيرر اين مبحث را چه ناميده است

ارنست كاسيرر ، فيلسوف نوكانتي آلماني و تاريخ نگار معاصر فلسفه ي غرب ، اين بخش از ايكونولوژي را ارزش هاي نمادين ناميده است و ما نيز با فهم فرم هاي ناب ، موتيف ها ، نگاره ها ، داستان ها و تمثيل ها به مثابه ي نشانه هايي از عوامل زيربنايي ، همه ي اين عناصر را تقسيم مي كنيم .

تا زماني كه خود را در بيان اين نكات محدود كنيم كه ديوارنگاره ي مشهور لئوناردو داوينچي گروه سيزده نفر از مردان را اطراف ميز شام نشان مي دهد و اين كه اين گروه از مردان شام آخر را نمايش مي دهند به اثر هنري پرداخته ايم و ويژگي هاي تركيب بندي و شمايل نگارانه ي آن را مثابه ي ويژگي ها يا قابليت ها تفسير مي كنيم . اما وقتي تلاش مي كنيم كه آن را به عنوان سندي از شخصيت لئوناردو ، يا مربوط به تمدن رنسانس متعالي در ايتاليا يا مربوط به يك نگرش مذهبي خاص بدانيم ، آن زمان است كه به اثر هنري به عنوان نشانه اي از چيز ديگر پرداخته ايم كه خود را در گونه هاي بيشماري از نشانه هاي ديگر بيان مي كند .

ويژگي هاي تركيب بندي و شمايل نگارانه ي آن را به مثابه ي شواهد بسيار جزئي تري از همان ( چيز ديگر ) تفسير مي كنيم . كشف و تفسير اين ارزش هاي نمادين (كه اغلب براي خود هنرمند ناشناخته است و حتي به يقين مي تواند از آنچه او قصد بيانش را دارد نيز متفاوت باشد ) همان چيزي است كه در مقابل ( شمايل نگاري ) از آن تحت عنوان ( شمايل شناسي ) نام مي بريم .

شمايل نگاری در لغت به چه معناست ؟

پيشوند ( گرافي ) از فعل يوناني ( نوشتن ) مشتق شده است ؛ و اغلب حتي از نظر آماري صرفا روش كار را نشان مي دهد . بنابراين شمايل نگاري توصيف و طبقه بندي تصاوير است همانطور كه قوم نگاري توصيف و طبقه بندي نژادهاي بشر است . مطالعه ي جنبي و در عين حال محدود كه آگاهمان مي كند چه وقت و كجا موضوعات ويژه با آن چه موتيف هاي خاص اند به تصوير درمي آمدند . آگاه مي شويم كه چه وقت و كجا مسيح مصلوب با تكه اي پارچه پوشيده شده ، يا با جامه اي بلند آراسته شده ؛ چه وقت و كجا به يك صليب با چهارميخ و سه ميخ بسته شده ؛ و اين كه نيكي ها و بدي ها در شرايط و سده هاي مختلف چگونه تصوير مي شدند .

در انجام اين كار شمايل نگاري براي تعيين تاريخ ها ، اصل و منشا و گاهي اصالت اثر كمك بسيار ارزشمندي به ما مي كند و پايه و اساس لازم براي تفسير بيشتر را فراهم مي سازد . اما تلاش نمي كند تا اين تفسير را براي خود معنا كند . شواهد را جمع آوري و طبقه بندي مي كند اما خود را مجبور نمي كند و نيز شايست ي آن نمي داند كه پيدايش و اهميت اين شواهد را بررسي كند .

اين شواهد از اين قرارند : تاثير متقابل ميان ( گونه هاي ) متفاوت ، تاثير عقايد سياسي يا فلسفي يا مربوط به الهيات ، اهداف و تمايلات حاميان و هنرمندان هريك جداگانه ؛ ارتباط ميان مفاهيم قابل فهم و فرم قابل رويت كه در هر مورد خاص مفروض مي گرفتند . به طور خلاصه شمايل نگاري تنها يك بخش از همه ي اين عناصر را در نظر مي گيرد ، آن بخشي كه در مفهوم واقعي اثر هنري ثبت مي شود و اگر دريافت اين مفهوم امكان روشن شدن و قابليت انتقال را داشته باشد بايد مشخص شود .

شمايل نگاری چيست و اين واژه پر مساله ، چگونه و در كنار چه چيزهايی تفسير می شود ؟

به دليل اينكه محدوديت هاي شديدي در كشورهاي مختلف بر كاربرد عمومي واژه ي ( شمايل نگاري ) اعمال مي شود ، پيشنهاد اين است كه واژه ي مناسب و قديمي (شمايل شناسي) زنده شود و هر كجا كه (شمايل نگاري) از مطالعه ي منحصر به فردش جدا شده و با هر يك از ديگر روش هاي تاريخي ، روان شناسانه يا نقادانه يكي شود ، آن گاه مي توانيم از آن در حل معماي مجسمه ي ابوالول بهره گيريم . همانطور كه پيشوند ( گرافي ) بر موضوع توصيفي دلالت داشته ، پيشوند ( لوژي ) كه از ( لوگوس ) مشتق شده با معناي ( انديشه ) يا ( خرد ) بر هر امر تفسيري دلالت دارد . براي مثال فرهنگ آكسفورد ( قوم شناسي ) را ( دانش گونه هاي بشري ) معني كرده و همين فرهنگ براي ( قوم نگاري ) معادل ( توصيفي از گونه هاي بشري ) رائه مي كند و فرهنگ و بستر به وضوح عدم در هم آميختگي اين دو واژه را توصيه مي كند ؛ با اين تعريف كه ( قوم نگاري در معناي واقعي به رفتار كاملا توصيفي مردم و گونه ها محدود مي شود ، در حال كه قوم شناسي به مطالعه ي تطبيقي آنان دلالت دارد ) بنابراين تصور مي شود شمايل شناسي ، شمايل نگاري اي است كه به جاي اينكه تنها محدود به نقش بررسي آماري مقدماتي باشد ، به امري تفسيري و لازم براي مطالعات هنري تبديل گشته است . اما يقينا خطري نيز وجود دارد زيرا شمايل شناسي نه مانند قوم شناسي در برابر قوم نگاري بلكه همانند طالع شناسي در مقابل طالع نگاري عمل خواهد كرد.

روش درست در شمايل شناسی چيست ؟

شمايل شناسي يك روش تفسيري است كه بيشتر برخاسته از تركيب است تا اين كه منتج از تحليل باشد . و براي شناخت دقيق موتيف ها شرط لازم ، تحليل شمايل نگارانه صحيح آن هاست و بنابراين تحليل صحيح تصاوير ، داستان ها و تمثيل ها شرط لازم تفسير شمايل شناسانه دقيق آن هاست .

مگر اينكه به آثار هنري اي بپردازيم كه در آن ها تمامي حوزه ي مضمون قراردادي يا ثانويه ناديده گرفته مي شود و انتقال بي واسطه اي از موتيف ها به محتوا صورت گرفته باشد ، همانند آنچه در نقاشي منظره پردازي اروپايي ، طبيعت بيجان و نقاشي هاي مربوط به زندگي روزمره صدق مي كند ، بدون اينكه به هنر ( غير ابژكتيو ) اشاره اي شود .

چگونه در اعمال صحيح اين سه مرحله يعني توصيف پيشاشمايل نگارانه ، تحليل شمايل نگارانه و تفسير شمايل نگارانه موفق مي شويم ؟

در مورد توصيف پيشاشمايل نگارانه كه در محدوده ي جهان موتيف ها باقي مي ماند ، به نظر مي رسد كه موضوع كاملا ساده است . همان طور كه ديديم ابژه ها و وقايع كه نمايش آنان با خطوط ، رنگ ها و حجم ها دنياي موتيف ها را مي سازند ، بر اساس تجربه ي عملي مان قابل تشخيص اند . هر شخصي قادر است شكل و رفتار انسان ها ، حيوانات و گياهان را تشخيص دهد و هر كسي مي تواند ميان يك چهره ي خشمگين و شاد تفاوت قائل شود .

البته ممكن است كه در شرايط خاص حدود تجربه ي شخصي ما چندان وسيع نباشد ، مانند زماني كه خود را در برابر تصويري از يك ابزار ناشناخته يا از رده خارج ببينيم ، يا با تصويري از يك گياه يا حيوان ناشناخته مواجه مي شويم . در چنين مواردي بايد دامنه ي تجربيات عملي خود را با مراجعه به يك كتاب يا فرد متخصص گسترش دهيم ؛ اما نيازي به گفتن نيست كه به معناي دقيق كلمه حوزه ي تجربيات عملي و همان حوزه اي را كه در اختيارمان قرار مي دهد تا به چه متخصصي رجوع كنيم كاملا كنار نمي گذاريم .

تحليل شمايل نگارانه چه كاركردی دارد ؟

تحليل شمايل نگارانه به تصاوير ، داستان ها و تمثيل ها به جاي موتيف ها مي پردازد و البته اين نكته را بديهي مي داند كه با تجربه ي عملي شناخت بيشتري از ابژه ها و وقايع كسب مي شود . اين تحليل ، شناخت نسبت به موضوعات يا مفاهيم خاص منتقل شده از راه منابع ادبي يا كسب شده از راه مطالعه ي هدفمند يا از سنت شفاهي را بديهي مي انگارد .

براي يك بومي استراليايي موضوع شام آخر قابل تشخيص نيست ؛ از نظر او اين تنها نقاشي اي از يك مهماني شام هيجان انگيز است . براي درك معناي شمايل شناسانه ي تصوير بايد با مفاهيم سرودهاي مذهبي آشنا شود . وقتي صحبت از تصاوير با موضوعاتي به جز داستان هاي كتاب مقدس يا صحنه هايي از تاريخ و اسطوره باشد كه تنها براي مردم متوسط ( تحصيل كرده ) قابل فهم اند همه ي ما مانند بوميان استراليايي هستيم . در چنين مواردي بايد سعي كنيم كه با آنچه خالقان آن تصاوير خوانده بودند يا به گونه اي آن را مي دانستند آشنا شويم .

اما هرچند آشنايي با موضوعات و مفاهيم خاصي كه از راه منابع ادبي منتقل مي شوند براي تحليل شمايل نگارانه مطالب ضروري و لازم اند ، صحت اين تحليل را تضمين نمي كنند .

تاريخ نشانه های فرهنگي يا نمادها چگونه پديد آمده است ؟

تفسير شمايل شناسانه به چيزي بيشتر از آشنايي با مضامين و مفاهيم خاص آن چنان كه از طريق منابع ادبي منتقل مي شوند ، نياز دارد . هنگامي كه مايل به در يافت مطالب اساسي هستيم كه دليل اصلي انتخاب و ارائه ي موتيف ها و خلق و تفسير تصاوير ، داستان ها و تمثيل ها را شكل مي دهد و آن چه به آرايش ظاهري و ساز و كار تكنيكي به كار گرفته شده معنا مي دهد ، نمي توان اميدوار بود كه متني را پيدا كنيم كه با آن مطالب اساسي كاملا مطابقت كند ؛ همانطور كه انجيل يوحنا با شمايل نگاري شام آخر تطابق دارد . براي دستيابي به اين مطالب نيازمند استعدادي ذهني هستيم كه با استعداد تشخيص قابل مقايسه باشد ، استعدادي كه تنها مي توانيم با اصطلاح مورد ترديد ( شهود تركيبي ) بهتر توصيف كنيم .

هرچه منبع تفسير ، سوبژكتيوتر ( ذهني تر ) و غير منطقي تر باشد ، نياز به كاربرد اين اصطلاحات و محدوديت ها بيشتر خواهد بود كه ناگزير ثابت كند در كجا صرفا تحليل شمايل نگاري داراي اهميت است ، زيرا هر رويكرد شهودي مقيد به روانشناسي مفسر و جهان بيني او خواهد بود .

در صورتي كه تجربه ي عملي و دانسته هاي ما از منابع ادبي ، بي هدف بر آثار هنري اعمال شوند ، مي تواند باعث گمراهي مان شود ، در نتيجه اگر به شهودمان به طور مطلق و كامل اعتماد كنيم آن گاه اين مخاطره به چه ميزان خواهد بود !

بنابراين همان طور كه با شناخت نسبت به شيوه اي كه در آن تحت شرايط متفاوت تاريخي ابژه ها و وقايع از طريق فرم ها بيان مي شدند ( تاريخ سبك ) ، تجربه ي عملي ما بايد تصحيح مي شد ؛ و همان گونه كه با شناخت از شيوه اي كه در آن تحت شرايط تاريخي گوناگون مضامين و مفاهيم خاص با ابژه ها و رخداد ها بيان مي شدند ( تاريخ گونه ها ) ، دانسته هاي منابع ادبي ما بايد تصحيح مي شد ، دقيقا به همين شيوه يا حتي شديدتر از آن بايد شهود تركيبي مان تصحيح شود با شناخت نسبت به شيوه اي كه در آن تحت شرايط گوناگون تاريخي گرايش هاي عام و ذاتي ذهن بشر با مفاهيم و مضامين خاص بيان مي شدند .

به طور كلي از ديدگاه ارنست كاسيرر ، اين معني به آن چيزي دلالت دارد كه مي توان تاريخ نشانه هاي فرهنگي يا ( نمادها ) ناميد . مورخ هنر بايد آنچه مي پندارد معناي ذاتي اثر يا مجموعه اي از آثاري است كه توجه او  را به خود جلب كرده بازبيني كند ، بر خلاف آنچه او مي پندارد معناي ذاتي همانند بسياري از ديگر اسناد تمدن از حيث تاريخي با آن اثر يا يا مجموعه اي از آثار مرتبط است و اين چنين او مي تواند بر آن اثر خوب تسلط پيدا كند : مورخ به اسنادي توجه دارد كه در مورد گرايش هاي اجتماعي ، فلسفي ، مذهبي ، ادبي و سياسي مربوط به فرد ، عصر و كشور مورد مطالعه گواهي دارند . نياز به گفتن نيست كه به نحوي بالعكس مورخ حيات سياسي ، ادبي ، مذهب ، فلسفه و شرايط اجتماعي بايد همين استفاده را نيز از آثار هنري بكند .

در جست و جوي معاني ذاتي يا مفهوم است كه قواعد اومانيستي و انسان محوري متفاوت به جاي اينكه در خدمت يكديگر باشند ، با هم در يك سطح تلاقي مي كنند . در نتيجه هنگامي كه مايل ايم خود را كاملا دقيق بيان كنيم بايد در ميان سه لايه از مضمون يا معنا را شناسايي كنيم كه پايين ترين سطح معنا اغلب با فرم اشتباه مي شود و دومين لايه از آن نيز حوزه اي مربوط به شمايل نگاري در مقابل شمايل شناسي است . در هريك از اين لايه ها تفسير و تشخيص هاي شخصي اي را كه به قابليت هاي ذهني مان وابسته است مطرح خواهيم كرد . و به همين دليل با نگرشي به جريان هاي تاريخي و آن چه در مجموع سنت ناميده مي شود بايد تكميل و تصحيح شود .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ورود | ثبت نام
شماره موبایل یا پست الکترونیک خود را وارد کنید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد