کامبیز درمبخش، کاریکاتوریست و گرافیست مطرح ایرانی در گذشت.
کامبیز درمبخش که به دلیل ابتلا به ویروس کرونا در بیمارستان آتیه بستری بود. این کاریکاتوریست امروز در سن 79 سالگی دار فانی را وداع گفت و جامعه هنری بار دیگر عزادار شد.
کامبیز درمبخش در 1321 در شیراز بهدنیا آمد. یک ساله بود که همراه خانواده اش به تهران مهاجرت کرد. وی در سال 1340 از هنرستان هنرهای زیبای پسران در تهران فارغالتحصیل شد. علاوه بر کاریکاتور به فعالیتهای گرافیک نیز پرداخته است. سابقة پنجاهوپنجسالة فعالیت مستمر در مطبوعات مهم ایران و جهان، نام او را در ردیف بهترین کاریکاتوریستهای جهان قرار داده است. بیش از پنجاه نمایشگاه انفرادی و صدها نمایشگاه گروهی فقط بخشی از فعالیتهای متنوع این هنرمند پیشکسوت است.
تاثیرات کامبیز درم بخش بر کاریکاتور ایران و چند نسل از کاریکاتوریست های ایرانی بر هیچکس پوشیده نیست و نمی توان از کاریکاتورهای متاثر از نقاشی ایرانی که او در سال های پیش از انقلاب ترسیم کرده به راحتی گذشت. کامبیز درمبخش از مفاخر کاریکاتور ایران و در فهرست دهکاریکاتوریست بزرگ جهان قرار دارد. طنزهای شیرین این هنرمند با لحنی جهانی، علاقهمندان فراوانی دارد. کاریکاتوریست های بزرگ جهان آثار او را بر روی جلد مجله سوئیسی نبل اشپالترکه قدیمی ترین مجله طنز جهان است فراموش نمی کنند.
از پیش از انقلاب تدریس در مجامع هنری از جمله دانشگاه تهران، هنرستان زیبای پسران و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان باعث شده که شاگردان بسیاری از او کاریکاتور یاد بگیرند. آثارش در موزههای معتبر جهان از جمله بازل (سوئیس)، گابروو (بلغارستان)، هیروشیما (ژاپن)، ضدجنگ یوگسلاوی، استانبول (ترکیه)، ورشو (لهستان) و شهرداری شهر فرانکفورت و … نگهداری میشود.
پدرش سردبیر مجله «مه نامه» ارتش بود و مدتی هم سرپرستی برنامه های رادیویی ارتش را برعهده داشت. در کودکی به واسطه پدرش با جعفر تجارتچی آشنا می شود و از او کار می آموزد. اولین کارهایش در مجله پدرش چاپ می شود. در 15 سالگی برای همکاری با مجله «سپید و سیاه» دعوت شده و سپس به پیشنهاد پدرش از 1337 تا 1340 وارد هنرستان هنرهای زیبای پسران می شود.
كامبیز درمبخش وقتی هجدهساله بود، با یكاتوبوس تیبیتی و با یكبلیت پانصدتومانی ایران را بهسمت آلمان ترك كرد. یكهفته بعد وقتی به آلمان رسید كارهایش را به دفتر چندنشریة مهم آلمانی برد و همین كاریكاتورها باعث معروفشدن او در آنجا شد. درمبخش در آلمان شروع به آموختن سبكها و مكاتب هنری جهان كرد و خیلیزود با فضای هنری دهة 60 اروپا آشنا شد.
دوسال بعد، بهخاطر اینكه سربازی نرفته بود، پاسپورتش را تمدید نكردند و برای همین در اواخر 1964 همراه با همسر آلمانیاش به ایران آمد و به مجلة «توفیق» رفت. هفت سال پیاپی در این مجله کار کرد. پیش از انقلاب با مجلات توفیق، کاریکاتور، زن روز، کیهان، کیهان سال، کیهان فرهنگی، کیهان ورزشی و آیندگان کار کرد. در آیندگان مجموعه ای از کاریکاتورهایش با نام «مینیاتورهای سیاه» منتشر شد که تا سال ها بر فضای کاریکاتور مدرن ایران تاثیر گذاشت. پس از انقلاب، موزه هنرهای معاصر تهران در حالی که او در ایران نبود یکی از همین کارها را بر روی مجموعه کارت پستال های انقلابی همراه با آثاری از بهمن جلالی، نیلوفر قادری نژاد و … چاپ کرد.
درمبخش در 1358 مجدداً به آلمان رفت و تا 1380 در آلمان زندگی كرد. كامبیز، كه با كاریكاتورهای مدرن اروپایی آشنا شده بود، توانست فضای كاریكاتورهای مطبوعاتی آن زمان را در كاریكاتورهایش تغییر دهد.
در آغاز دهة 80 خورشیدی به ایران بازگشت. خودش میگوید: «فكر كردم اگر قرار است بمیرم بهتر است در سرزمین خودم بمیرم. درحقیقت، بیماری سرطان باعث بازگشت من به ایران شد و در اثر جراحی سختی كه داشتم، ضعیفتر شدم و این موضوع من را خیلی به خود مشغول كرده بود».
جایزهبگیرترین كاریكاتوریست ایرانی، كه در ردیف بزرگترین هنرمندان كاریكاتوریست جهان قرار داشت، پس از سالها دوری به ایران آمد تا به قول خودش «گنجینهای از كارهایش» را بهدست نسل جوان ایرانی برساند.
آن روزها که در موسسه گل آقا کار می کردم، در هر بار بالا و پایین رفتن از ساختمان 7 طبقه گل آقا می توانستم تعداد فراوانی قاب آویخته به دیوار از کاریکاتورهای روی جلد هفته نامه را ببینم. در همین بالا و پایین رفتن ها و در نزدیکی دفتر کیومرث صابری فومنی (گل آقا) چند کار دیگر هم بود که نظر را به خود جلب می کرد: آثاری از اردشیر محصص و کامبیز درم بخش. برای من و کسانی که کاریکاتور را با دیدن کارهای این دو کاریکاتوریست نوآور شروع کرده بودیم، دیدن دستخط و کار این دو هنرمند بر روی دیوار مجموعه گل آقا جذاب و دیدنی بود. مرحوم کیومرث صابری فومنی تنها کسی بود که بعد از انقلاب، در نشریات کاریکاتور و طنز ایران، کاریکاتورهای اردشیر محصص را چاپ کرد. او که نشریات گل آقا را برای کامبیز و اردشیر می فرستاد، به دلیل سالها دوستی که با کامبیز درم بخش در تحریریه توفیق داشت، ویژه نامه ای مفصل و در خور برای او در ماهنامه گل آقا چاپ کرد. پس از ورود کامبیز درم بخش به ایران، این کیومرث صابری فومنی بود که با کوشش هایش توانست مسائل و مشکلاتی که پیش روی کار کامبیز قرار داشت را از میان بردارد. به این ترتیب جامعه کاریکاتور ایران توانست یکی از دو پایه گذار کاریکاتور نوی ایران را در کشور و در کنار خود پذیرا شود.
اولین بار کامبیز درم بخش را در مراسم حضورش در ایران ، در خانه کاریکاتور دیدم. « 25 سال است که خواب چنین لحظه ای را می دیدم». این اولین جمله ای بود که درم بخش خطاب به همکاران کاریکاتوریستش در ایران گفت.
زمانی که به ایران آمد تا مدت ها می توانستید او را در كافه نشر ثالث پیدا كنید، پشت میز می نشست وطراحی می کرد؛ طراحی پشت طراحی وكاریكاتور پشت كاریكاتور. می گویند این عادتی است كه از سالهای قبل برایش مانده. زمانی كه در اروپا زندگی می كرده 22 سال تمام هر روز از ساعت 11 صبح تا 3 بعدازظهر در كافه باور شهر اوبرهاوزن پشت میز می نشسته، چای می نوشیده و كاریكاتور می كشیده. به قول عمران صلاحی او از گرانبهاترین اشیاء این كافه بوده است.
وی کاریکاتوریست سالهای رفته و خاطرات گذشته نیست؛ کاریکاتورهایش رنگوبوی امروزی دارند و هرآنچه از انسان امروزی سرمیزند، در کارهایش ثبتوضبط میکند، که این خود یکی از دلایل تازهبودن کارهایش هست. سوژه های آثار درم بخش خنده دار وشیرین هستند ولی در عین حال با تفكری همراه هستند، تفكری كه گاه به طنز سیاه پهلو می زند. اما طنز تلخ آثارش هم جزء طنز های سیاه مرسوم نیست. آثار او برای تمام آدم های یك جامعه قابل فهم است. كامبیز در مورد سوژه هایش می گوید: «هر چه انسان مسن تر می شود آرام تر می شود واین آرامش همین طور در كارهای او به تدریج نمودار می شود. در حقیقت كاریكاتوریست ها رویای خود را با دیگران ودوستداران خود تقسیم می كنند. من همیشه در رویاهایم و در دنیایی كه خودم ساخته ام زندگی می كنم. كوچه پس كوچه های آن را به دوستان نشان می دهم وبا خودم آنها را همراه می كنم. سعی می كنم گاهی افراد را در رویاهایم سهیم كنم كه گاهی می توانم وگاهی نمی توانم، چون خیلی پیچیده است واین خطر وجود دارد كه پابه پای من نیایند. من حتی خواب بعضی از سوژه ها را می بینم و بعد آن را سوژه می كنم و آن قدر در دنیای خود غرق شده ام كه زندگی واقعی ام جزئی از زندگی رویایی ام شده است».
كامبیز آرزو داشت به ایران بیاید تا یك روز كارهایش را هموطنانش ببینند و خستگی ناشی از بیماری وغربت جایش را به آرامش بدهد.
او در طی حضورش در ایران نمایشگاه های متعددی را برپا کرده است. آثارش در هر بار، نمایش گنجینۀ بی پایان سوژه های ناب انسانی است. درم بخش مهمترین کاریکاتوریست ایرانی در عرصۀ جهانی است و پیوند اندیشه، طنز و طراحی در آثارش مرزهای خیال و شوخ طبعی را در می نوردد. در بطن سوژه های جهانی این هنرمند ایده هایی از زندگی روزمره ما دیده می شود که اینجایی است و ترس و شادمانه های زیستن ما را به تماشا می گذارند.
کاریکاتورهایش در عین اینکه بین المللی هستند به شدت اینجایی اند و اگر غم و شادمانی را – که در هر کشور و فرهنگی وجود دارد- به کناری بگذاریم باید گفت کامبیز درم بخش در ده سال اخیر مردم کشورش و شادمانه ها و غم هایشان را به تصویر کشیده است و اگر زمانی می شنیدیم که وی مردم را در کافه باوئر در اوبرهاوزنِ آلمان به تصویر می کشید اکنون بخشی از مردم ایران را از هر صنف و سن در طراحی هایش می بینیم و در کاریکاتورهای بدون شرح وی روحیات و خلقیات جامعه ایرانی منعکس شده است. و چه افتخار و مباهاتی از این بالاتر که کامبیز درم بخش همچنان به خلق اثر مشغول است و ما را در درک لحظه لحظه های زندگی مان شریک و سهیم می گرداند. کامبیز کاریکاتوریست سال های رفته و خاطرات گذشته نیست، کاریکاتورهایش رنگ و بوی امروز را دارند و هر آنچه از انسان امروزی سر می زند در کارهایش ثبت و ضبط می کند که این خود یکی از دلایل تازه بودن کارهایش هست.
کامبیز درم بخش از نمادها و اِلمان های شرقی مانند پروانه، ماه و … بسیار استفاده می کند، اما او از مهمترین نمایندگان کاریکاتور ایران در عرصه بین المللی است که آثارش به شدت جهانی است. سادگی در ارتباط با مخاطب، پرهیز از اضافه گویی، خطوط محکم و قوی و سوژه های تفکر برانگیز اما شاد از مشخصه های آثار اوست که در این نمایشگاه نیز آثار فراوانی با این مشخصات به چشم می خورد. البته آثار فراوانی از کامبیز وجود دارد که در نگاه اول نوعی از طنز متفکرانه را به رخ می کشد. به طور کلی می توان گفت لبخند و تفکر از مشخصه های بارز آثار اوست که دسته بندی آثارش را به «طنز تلخ مطلق» و «طنز شاد مطلق» دشوار می کند.
کامبیز درم بخش به عنوان یک هنرمند متفکر در عصر ماشینیزم و مدرنیته که رفتار بشر را دستخوش تغییرات و تحولات بنیادین قرار داده، راوی شادی ها و غم های انسان معاصر است. زمانی که او ماهیگیری را به تصویر می کشد که به دلیل گرفتن ماهی های فراوان، قایقش در حال غرق شدن است، با خنده ای از اعماق دل و بغضی در ته گلو(!) مواجهیم زیرا همچنان که می خندیم، از جهالت انسان محصور در کادر، غمزده و اندوهگین می شویم. هر اثر او به مثابه یک آینه است که با قرار گرفتن در مقابل آن، بیم ها، امیدها، شادی ها و غم های خود را در آن می بینیم.
کامبیز دنیایی را ترسیم می کند که کاراکترهایش خودمان هستیم؛ ما انسان های معاصر! آنجا که کامبیز درم بخش کاریکاتور مردی سوار بر تاب در جنگلی انبوه از درختان پر شاخ و برگ را به تصویر می کشد، یک دیتیل از غم ها، مخاطرات، رویاها و آرزوهای انسان معاصر را در برابر دیدگان حیرت زده ما به نمایش می گذارد. کامبیز را پیش از آنکه در ردیف کاریکاتوریست های بزرگ جهان قرار دهیم، باید یک طراح قوی و فوق تصور بدانیم و پیش از همه اینها باید او را انسانی بزرگ بنامیم که در کاریکاتورهایش «ناب ترین وقایع انسانی بشر معاصر» را به صورت «حقایقی هر چند تلخ» به تصویر کشیده است.