آنلاین
مروری بر بالا و پایین های زندگی ژان ژاک سمپه، تصویرگر مشهور فرانسوی
چند روز پیش ژان ژاک سمپه، تصویرگر فرانسوی «نیکلاس کوچولو» یا «نیکولا کوچولو» از دنیا رفت. مارک لکارپنتیه، دوست و زندگینامهنویس او، این خبر را اعلام کرد و گفت که او عصر پنجشنبه، ١١ آگوست ٢٠٢٢، در ٨٩ سالگی، در اقامتگاهی که تعطیلاتش را آنجا میگذراند، کنار همسر و دوستان نزدیکش، در آرامش دنیا را ترک کرده است. آرامشی که لااقل تا ۵٠ سالگی نصیب او نشده بود.
اولین جلد از مجموعه کتاب نیکلاس کوچولو که مشهورترین اثر سمپه است در سال ١٩۵٩ منتشر شد. نویسنده این کتاب رنه گوسینی بود. سمپه در این کتاب ماجراهای یک پسربچه به اسم نیکلاس را به همراه دوستانش به تصویر میکشد. تصویری ایده آل از دوره ی کودکی فرانسویان در دهه ١٩۵٠. یعنی چند سال بعد از جنگ جهانی دوم. چیزی که آن زمان وجود خارجی نداشت. خودش یک بار درباره تصویرسازیهایش گفته بود «چیزی که میخواستم باشم را نقاشی میکردم.» و خب بله. او دوران کودکی درخشانی نداشت اما خیلی از کاراکترهایش کودکانی معمولی با زندگی معمولی بودند.
دوران کودکی ژان ژاک سمپه
سمپه در سال ١٩٣٢ در نزدیکی شهر بوردوی فرانسه به دنیا آمد. او فرزند نامشروع رابطه ای بود که مادرش با رئیسش برقرار کرده بود. سمپه هرگز پدرش را ندید و نشناخت و این عذاب آورترین راز زندگی او شد.
او بعدها در جایی گفته بود: “شما نمی دانید کی هستید و روی چه چیزی بنا شده اید.” و این درد بزرگی برای او بود.
کودکی سخت
کودکی سمپه قبل از اینکه با مادرش زندگی کند، در منزل کسانی که سرپرستی اش را به عهده گرفته بودند، به سختی و با آزار و اذیت گذشت و اندوه و ناراحتی این دوران و پس از آن همیشه با او ماند. او بعدها در دهه هشتاد زندگی خود در جایی گفته بود: «شما هرگز از دوران کودکی خود عبور نمی کنید.» و راست میگفت. خصوصا کودکی کسی مثل او که هی از چاله به چاه می افتاد. وقتی مادرش او را نزد خود برگرداند، اوضاع سمپه از چیزی که بود آزاردهنده تر هم شد. زیرا این بار سمپه ی کوچک مجبور بود با ناپدری الکلی اش که دائم مادرش را زیر باد کتک میگرفت زندگی کند.
شروع به کار
سمپه در سالهای کودکی، در همان دوران تاریک و سیاه دوست داشت پیانیست شود و جاز بزند اما زندگی کم کم او را به مسیر دیگری برد. آنچنان که او در 14 سالگی مدرسه را رها کرد و به دنبال کار رفت. گرچه او در امتحانات اداره پست، بانک و راه آهن قبول نشد. پس تصمیم گرفت به صورت خانه به خانه «پودر دندان» بفروشد. کار بعدی اش هم تحویل مشروب به در خانه ها با دوچرخه بود. در همین دوران بود که به فکر افتاد به ارتش بپیوندد. چون به قول خودش ارتش تنها جایی بود که به او کار و تخت می داد. او برای پیوستن به ارتش سنش را دروغ گفت و آنجا به عنوان نگهبان مشغول کار شد.
آشنایی ژان ژاک سمپه با گوسینی
او در این دوران نقاشی را شروع کرده بود و در ساعات نگهبانی اش گهگاه نقاشی میکرد. برای همین گاهی پیش می آمد که در ساعات انجام وظیفه در مکان پستش نباشد. یک بار که به خاطر این کارش تنبیه شده بود، سن واقعی اش را کشف کردند و او اخراج شد. اینجا بود که سمپه به پاریس نقل مکان و فروش نقاشی هایش به روزنامه های پاریسی را آغاز کرد. این کار مدتها ادامه داشت تا اینکه او در یک آژانس مطبوعاتی مشغول کار شد و آنجا با «رنه گوسینی» دوستی و همکاریش را آغاز کرد. نیکولا کوچولو محصول این دوستی بود.
فروش کتاب سمپه
امروز مجموعه کتاب نیکولا کوچولو با بیش از 15 میلیون نسخه در 45 کشور، جزو پرفروشترین کتابهای بینالمللی هست و در یک فیلم و مجموعه کارتونی محبوب هم از آن اقتباس شده اما در سال 1959 این کتاب خیلی مورد توجه نبود و سمپه همچنان مجبور بود نقاشی هایش را به روزنامه ها بفروشد تا زندگی خود را تامین کند. کاری که او آن را “وحشتناک” توصیف میکرد.
بالاخره آرامش
شرایط سخت او کم و بیش ادامه داشت تا اینکه در سال ١٩٧٨، وقتی که حدود ۵۰ سال داشت به استخدام مجله نیویورکر درآمد و موفقیت پایدار او آغاز شد. سمپه رکوردار طراحی جلد برای مجله نیویورکر است. یعنی از طرحهای او بیش از هر هنرمند دیگری برای جلد این مجله استفاده شده است. او بعدها درباره تجربه ی همکاری اش با نیویورکر گفته بود: «برای اولین بار در زندگی ام احساس میکردم وجود دارم. احساس میکردم بالاخره خانواده ام را پیدا کرده ام.»
استعداد ذاتی
تصویرسازی های سمپه معمولا شامل کاراکترهای کوچک در فضایی بزرگ است. این کاراکترها همیشه از خطوط نرم تشکیل شده اند. این تصویرسازیها معمولا حقایق خندهدار و گاه سوزاننده ای را درباره جهان البته بدون تمسخر آشکار میکنند. سمپه یکی از نوابغ تصویرسازی کودک است اما او سالها از قبول استعداد خود امتناع میکرد و آنچه را که به دست آورده بود به کار سخت و فداکاری نسبت می داد. او در جایی گفته بود که میتواند تا سه هفته وقت بگذارد تا یک نقاشی را به سرانجام برساند و توان این را دارد که برای این کار از هر چیزی بگذرد یا تحمل کند – یعنی نه حمام کند و نه بخوابد تا کار تمام شود.