منتقدان برای تفسير عكس، چه مواضعی را معين كرده اند ؟

Critics-of-the-art-of-photography-

منتقدان عكس ها را از جنبه های وسیع تفسیر می كنند . آنچه در پی می آید تفسیرهای كوتاهی از چند عكاس است كه هریك از نظرگاه متفاوتی نوشته شده و بیانگر آن است كه منتقدان نظرگاه های متفاوتی را برای بررسی عكس اختیار می كنند.

سه تفسیر نخست را سه نویسنده ی مختلف درباره ی یك مجموعه عكس های هری كالاهان از همسرش الینور ، نوشته اند . این نمونه ها نشان می دهند كه چگونه ممكن است تفسیر منتقدان با یكدیگر متفاوت باشد و چگونه این تفاوت ها فهم و دریافت ما را از عكسی معین تغییر می دهد . سپس به تفاسیر آثار عكاسان دیگر برای نشان دادن مواضع گوناگون در تفسیر اشاره می شود .

عكس های كالاهان از الینور همسرش و باربارا فرزندش – 1953 – شیكاگو

سه تفسیر درباره ی الینور

تفسیر تطبیقی – جان ساركوفسكی می گوید : بیشتر آدم ها كه تصاویر جاودانه در تاریخ عكاسی به وجود آورده اند ، از دریچه ی زندگی روزمره به موضوع پرداخته اند و كالاهان یكی از آنان است . ده ها سال است كه او از همسرش ، كودكش و همسایگانش و طبیعتی كه به دامانش پناه می برد ، عكس می گیرد .

ساركوفسكی اشاره می كند كه كالاهان با بیشتر عكاسانی كه تجربه های خصوصی خود را تصویر می كنند ، تفاوت دارد . از دید ساركوفسكی ، در حالی كه آن ها می كوشند خصلت های خویش را به اظهاراتی جهانشمول بدل سازند ،  ( كالاهان ما را مصرانه به درون توجهات خصوصی اش می كشاند … عكاسی روشی است برای تمركز روی مفاهیم زندگی … عكاسی شیوه ی زندگی است .)

تفسیر نمونه ای – جوناتان گرین در كتاب عكاسی آمریكا چندین صفحه به كالاهان اختصاص داده و پنج عكس از مجموعه ی ( الینور ) را چاپ كرده است . به نظر او برخلاف ساركوفسكی ، عكس های الینور مقام زن را به پایگاهی غیر شخصی ، جهانی ، اسطوره ای و باستانی ارتقا داده است . درباره ی عكس الینور كه از آب خارج می شود ، می نویسد : الینور تبدیل به الاهه ی بعلبك شده است كه از اقیانوس باستانی بیرون می آید ، و ( مادر خاك – كه از دریا سر بر می آورد : تجسم زایش و آفرینش ) . گرین ادامه می دهد :

بارها و بارها كالاهان الینور را در زمینه ی زایش می بیند : الینور برای كالاهان تبدیل به عنصر هستی می شود ، الینور زنانگی ضروری ، نیرویی بیش از تجسم ، انرژی بیش از عنصر می شود . او سرد و نایافتنی به نظر می رسد . گوشت او واژه است .

تفسیر فمنیستی – دایان نیومایر طی نقدی شخصی و كاملا مغایر با دو تفسیر پیشین ، به رشد تفكری درباره ی زنان ؛ به ویژه همسران ( زنان ) عكاسان اشاره می كند ، كه الینور جز آن هاست . نیومایر پیش از فراغت از تحصیل در سال 1976 عكاسی را كشف و از چاپ به سمت عكاسی گرایش پیدا كرد . او با آثار آلفرد استیگلیتس و اِمِت گاوین و عكس های آنان از همسرانشان جورجیا اوكیفه و ادیث گاوین گرفته بودند ، اشنا شد . نیومایر تحت تاثیر آنان قرار گرفت به طوری كه آرزو می كرد جای آنان بود و كاری مشابه ایشان انجام می داد . با گذشت سال ها و رشد و آگاهی او كه در اثر تجربه به دست آمد ، هم در مقام همسر ، و هم هنرمند خواست او جدی تر شد .

اِمِت گاوین – متولد 1941- عكاس آمریكایی – ویرجینیا

عكس های اِمِت گاوین و همسرش ادیث گاوین

آلفرد استیگلیتز – عكاس آمریكایی – 1864-1946 . و همسرش جورجیا اوكیف – نقاش مدرن معاصر

دایان نیومایر : همزمان هم می خواستم به جای هری ، آلفرد یا امت باشم ، هم می خواستم به جای موضوع آن ها باشم . می خواستم الینور باشم یا ادیت و شوهرم دوربینش را به سوی من و فرزندانم نشانه برود ، و می خواستم جورجیا زنی زیبا و منفعل و هنرمندی فعال باشم . این زوج ها تجسم رویاهای رمانتیك ، متضاد و ناممكن من بودند .

نیومایر به طور ناموفق كوشید همچون این مردان كه از همسرانشان عكس گرفته بودند ، از شوهرش عكس بگیرد : به دست آوردن دل همسر ( زن ) حرمت كردن به اوست . به دست آوردن دل شوهر ناممكن است .

در سال های بعد از جدایی از همسرش ، تلاش كرد در عكس هایش پسرش را جاودانه كند ، همان طور كه گاوین چنان كرد ه بود . اما در این كوشش ها نیز به سبب روابط مادر/ فرزندی و به سبب اینكه رابطه ی مادری وقتی برای كار هنری باقی نمی گذاشت ، توفیقی نیافت و او نتوانست فرزندش را به تصویر در آورد . به ناچار عكس مردان عكاس را كه از همسرانشان گرفته بودند ، دوباره ارزیابی كرد و به نتایجی دست یافت . او دریافت كه عكس ها حاكی از تسلط مردان بر زنان است :

این عكس های زیبا از زنان به شدت ظالمانه و حاكی از سنت قدیمی تسلط بر زن به عنوان قربانی و بخشنده بودند … زن ستیزی پشت فرم های زیبا شناسانه پنهان است ، و هنرمند از همسرش خواسته است تن پوش خود را دربیاورد تا او بتواند عكس لخت و عور ( به بیان محترمانه تر برهنه ) از او بگیرد و آن ها را به دیگران نشان دهد و كسب شهرت كند … و دیگران این حیله ، عكاسی و به نمایش گذاشتن همسر را ظرافت معنا كنند .

سایر استراتژی های تفسیر عكس چیست ؟

تفسیر روانكاوانه

لاری سایمونز با استفاده از عروسك ها و مجسمه هایی كوچك در خانه هایی عروسكی تعدادی عكس گرفته است . ان هوی ، هنگام نقد آثار سایمونز ، اظهار می دارد كه این عروسك های مونث گرفتار محیطی هستند كه دستگاه های تلویزیون و اشیاء كوچك فروشگاه به آن ها تحمیل كرده اند . سایمونز بعدها ، در تضاد با این عروسك های محصور ، برای القای مفهوم آزادی ، از چندین عروسك گاوچران در فضای باز عكس گرفت ، اما آزادیشان خیالی بود ، زیرا حتی در اوایل دهه ی هشتاد ، سایمونز عكس هایی برداشت كه در آن ها از مجسمه ها و مدل های زنده در زیر آب استفاده كرده بود .

هوی درباره ی این عكس ها می نویسد از دیدگاه فرویدی ، آن ها مفهوم غرق شدن و تسلیم شدن و احساس بی وزنی مرتبط با این وانهادن خویش و از قید رستن دوگانه و یكسان را القا می كنند .

دوره جامع عکاسی

 تفسیر فرمالیستی

برخی مفسران تفسیرهای خویش را درباره ی تصاویر را صرفا یا در وهله ی اول بر ملاحظات مبتنی بر خصوصیات صوری تصویر ، بنیاد می نهند . ریچارد میسراچ طی چندین سال از بیابان عكس گرفته است ، نخست هنگام شب با فلاش و به صورت سیاه و سفید و سپس در روز به صورت رنگی .

این تفسیر كتلین مك كارتی گاوست است درباره ی یكی از عكس های رنگی سانتافه 1982 : ( … پیكربندی بی همتای فضا ، نور و رویدادها ) وی در ادامه می نویسد : توازنی به شدت فرمالیستی میان زمین برآمده و آسمان لطیف آبی برقرار شده است ؛ به موازات افق واگن هایی باری به رنگ سرخ و سفید ، منظم و یكدست ردیف شده اند ، گویی حاشیه ای باشند بر هردویشان .

با كمینه گرایی تام حداقل كمپوزیسیون را در قاب تصویر كرده است . درست زیر خط افق ، به نظر میرسد كه قطار در حركت است . اما ، این نیز توهمی بیش نیست ، چراكه در واقع قطار ساكن برجای ایستاده است .

در تشریح این عكس گاوست ملاحظات توصیفی خود را با نگرش هایی تفسیری در هم می آمیزد . او ترجیح می دهد كه در نقد این تفسیر به همین ملاحظات و بیان دیدگاه شخصی اش راجع به آرایش تركیبی عكس بسنده دارد و استنباط هایش را بیش از این بسط ندهد .

تفسیر نشانه شناسانه

تفسیر رولان بارت از آگهی پانزانی ( برند كارخانه ایتالیایی ماكارونی ) نمونه ای است از تفسیری كه بیشتر در صدد فهمیدن چگونگی معنای آن است تا در پی یافتن چیستی این معنا .

Critics-of-the-art-of-photography15-min_13_11zon

تاریخ نگار آمریكایی و نظریه پرداز فیلم های مستند – متولد 1942

بیل نیكولز برای درك یكی از عكس های روی جلد اسپورتز ایلاستریتد ، كه در نخستین هفته ی فصل فوتبال هنگامی كه دن دیواین مربی گری تیم نوتردام را آغاز كرده بود ، منتشر شد ، از همین استراتژی استفاده می كند . عكس روی جلد نمای نزدیك ( كلوزآپ ) یكی از بازیگران خط دفاع است كه خود را برای گرفتن توپی كه با شدت پرتاب شده آماده كرده است ، و در حاشیه ی عكس ، تصویر كوچكی از دیواین دیده می شود كه از پشت خط كنار اشاره می كند .

نیكولز می گوید كه مسیر نگاه آن دو نشان می دهد كه یكدیگر را می نگرند و حالت قیافه شان حاكی از آن است كه بازیكن نمی داند چه بكند و مربی راهنمایی اش می كند . نیكولز تضاد میان عكس بزرگ بازیكن و عكس كوچكتر مربی را در مفهوم عضله ی بازیكن و مغز مربی تفسیر می كند .

او استدلال می كند كه : این پیوند ناگفته تداعی كننده ی احساس جذابیتی است كه  ( فوتبال آمریكایی ) برای بیننده ای دارد كه بیرون گود نشسته است . ساخت و پرداخت استراتژی تلاقی میان مغز / ماهیچه – و یادآوری آن بر روی جلد به منزله ی یك رازگشایی است : در داخل مجله ، اسرار استراتژی و رابطه ی درونی تیم فاش خواهد شد .

تفسیر ماركسیستی

لیندا آندره نمونه ای از پرسش هایی را مطرح می كند كه یك منتقد ماركسیست ممكن است درباره ی نمایشگاه اودون از چهره های سرشناس مطرح سازد :

می توانیم محبوبیت عظیم عكس های ریچارد اودون را ، كه در موزه ی هنری متروپلیتن به نمایش گذاشته شده است ، به همان اندازه كه ناشی از مهارت عكاس می دانیم ، به عطش مردم به دیدن عكس افراد ثروتمند ، مشهور و تافتگان جدابافته نیز نسبت دهیم ، عطشی كه معمولا به وسیله ی موزه ها سیری نمی گیرد ، بلكه تصاویر رنگارنگ و روزمره نشریات آن را فرو می نشانند – برای گسترده تر ساختن این دیدگاه می توانیم بپرسیم جامعه – بدیهی است جامعه ای كه در آن نابرابری های طبقاتی عظیم باشد و افرادش امید چندانی به راه یافتن به طبقاتی دیگر نداشته باشند – چگونه چنین نیازی را می آفریند و عكس های اودون چه نقشی می تواننند در حفظ این نظام ایفا كنند ) .

آندره توضیح می دهد كه یكی از وجهه ی تلاشش در مقام منتقد این است كه عكس ها را در متن واقعیت اجتماعی قرار دهد – آن ها را نه فقط از دیدگاه عكاسی و تاریخ هنر ، بلكه به عننوان بازتاب های تحولات جامعه گانی و تاریخ اجتماعی نقد كند .

تفسیر مبتنی بر تاثیرات سبك شناسانه ، چگونه عكس ها را ارزیابی می كند ؟

آیا آثار هنری كه آفریده میشوند ، از سایر هنرهای دیگر نشات می گیرند ؟

منتقدان غالبا از طریق قرار دادن آثار یك عكاس در بافت تاریخی و سبك شناسانه می كوشند آن ها را توضیح دهند یا اطلاعاتی توضیحی درباره شان عرضه دارند .

مثلا ان هوی در مقدمه ای بر آثار دون مایكلز می نویسد كه تصاویر مایكلز ( تجلیلی است از سبك های بی پیرایه ، واقعگرایانه و مضامین رویاگونه نقاشان سورئالیست نظیر رنه ماگریت ، جورجیو د كیریگو و بالتوس ) .

Critics-of-the-art-of-photography147-min_4_11zon

رنه ماگریت نقاش سورئالیست بلژیكی – متولد 1898- 1967

Critics-of-the-art-of-photography369-min_2_11zon

جورجیو د كیریگو ، 1888- 1978نقاش ، طراح و مجسمه ساز ایتالیایی

Critics-of-the-art-of-photography325-min_3_11zon

بالتازار كلوسوفسكی درولا – نقاش و طراح فرانسوی – 1908-2001

این گونه اطاعات زمینه ای ما را یاری می دهند تا اثر عكاس را در چهارچوبی وسیع تر ببینیم ، و تلویحا این باور را تقویت می كنند كه تمامی هنرها تا حدودی از سایر هنرها نشات می گیرند ، یا آنكه همه ی هنرمندان از آثار هنرمندان دیگر تاثیر می پذیرند . این نوع مقایسه ها مستلزم دانش قبلی خوانندگان است : مثلا ، اگر آنان آثار مارگریت ، د كیریگو و بالتوس را نشناسند ، دعاوی تفسیری هوی ، تاثیر توضیحی چندانی برایشان نخواهد داشت .

لیكن اگر از این شناخت برخوردار باشند ، در آن صورت ، قادر خواهند بود كه اثر مایكلز را در بافت گسترده تری بررسی و ارزیابی كنند .

تفسیر زندگی نامه ای

منتقدان برای این پرسش كه  چرا عكاس این نوع تصاویر را می آفریند ( و نه نوعی دیگر را ) ؟ پاسخی دارند . یكی از راه های پاسخگویی به این سوال ارائه ی اطلاعات زندگی نامه ای راجع به عكاس است .

واندرن كوك ، در مقدمه ی خویش بر اثر جوئل – پیتر ویتكین ، حجم عظیمی اطلاعات درباره ی عكاس ارائه می كند .

كوك ، در نوشته اش راجع به تصاویر ، و رابطه ی علت و معلولی میان تجربیات زندگی ویتكین و صورت ظاهری تصاویرش سخت تاكید می كند ، مثلا كوك پس از روایت این مطلب كه خانواده ی ویتكین پول ناچیزی برای مخارج اضافی داشتند ، می گوید : این امر تا حدودی روشن می سازد كه چرا در عكس های ویتكین پژواكی از احساس محرومیت و نا امنی میابیم ) لیكن ، از نظر بعضی منتقدان این گونه جهش اززندگینامه هنرمند تا شرح و توضیح مستقیم ویژگی عكس هایش پرسشی بیش از حد بلند است .

Critics-of-the-art-of-photography58-min_10_11zon

جوئل پیتر ویتكین ، عكاس و هنرمند آمریكایی متولد 1939

من باب مثال ، اگر ادعای كوك را در نظر آوریم ، نخست باید بخواهیم كه احساس محرومیت و نا امنی را در اثر به ما نشان دهند ، و تازه آن وقت هم می توانیم باز با دیر باوری به موضوع بنگریم و شك كنیم كه علت ، حتی ( تا حدودی ) ، این باشد كه خانواده ی ویتكین پول چندانی برای مخارج اضافی نداشته اند .

ممكن است علت دیگری ، یا علل متعددی ، یا علل متفاوتی در كار باشد ، یا اصلا علت قابل حصولی یافت نشود كه این احساس محرومیت و عدم نا امنی را – چنان چه اصلا وجود داشته باشد – در عكس های ویتكین توضیح دهد .

تفسیر های نیت گرایانه

كاملا طبیعی است كه جویای نیت عكاس در تصویری خاص یا مجموعه ای از تصاویر باشیم .

به همین سبب منتقدان در مصاحبه با هنرمندان می كوشند بفهمند كه آنان هنگام خلق آثارشان چه مفاهیمی را در نظر داشته اند و استنباط خودشان از عكس هایشان چیست ؟

غالبا از عكاسان مشهور دعوت می شود كه سفر كنند و در جمع راجع به آثارشان سخن بگویند ، و گاهی اوقات آن ها قصد و نیت شان را از گرفتن بعضی از عكس ها توضیح دهند . اگرچه دیدگاه های آفریننده در مورد آثارش می تواند و باید بر ادراك ما از این آثار تاثیر بگذارد ، لیكن این نقطه نظرها نباید تعیین كننده قطعی مفهوم اثر تلقی گردند ، و نباید به مثابه معیاری استفاده شوند كه بر اساس آن سایر تفسیرها را می سنجند .

در سطور بعدی این فصل ، درباره ی مسائل و مشكلات نیت گرایی ، به عنوان شیوه ای برای تفسیر بحث خواهیم كرد .

تفسیرهای مبتنی بر تكنیك

منتقدان به این پرسش كه ( چگونه عكاسان این تصاویر را می گیرند ؟ ) نیز جواب هایی می دهند . در پاسخ به این سوال ، منتقد ممكن است اطلاعات بسیار جالبی راجع به نحوه ی كار عكاس در اختیار خواننده بگذارد – چگونگی انتخاب این موضوع ، طرز استفاده از دستگاه ، شیوه های چاپ عكس ، و غیره .

هر چند كه شرح این مطالب دربرگیرنده ی اطلاعات سودمندی است ، اما نمی توان آن را نقد به شمار آورد ، زیرا به جای تفسیر مفهوم عكس ها و اینكه چه چیز را در سطح و فراسوی آن بیان می دارند ، صرفا به توصیف دوربین عكاسی می پردازد و اینكه عكاسان چگونه این رسانه را به كار می گیرند .

تفسیرها معمولا ابتدا شرح می دهند كه عكس ها چگونه گرفته شده اند ، آن گاه تاثیرات نحوه ی به وجود آمدن عكس را بر مفاهیم آن بررسی می كنند .

دوره تجزیه و تحلیل و نقد آثار هنری، نقدنویسی و استیتمنت‌نویسی

آیا تلفیق شیوه های تفسیری وجود دارد ؟

هنگام تفسیر عكس ها ، منتقدان ممكن است ، به جای تنها یك شیوه نگرش ، آمیزه ای از شیوه ها را به كار گیرند .

مثلا بیل نیكولز مدعی است كه برای تحلیل عكس ها به ماركسیسم ، روانكاوی ، نظریه ی ارتباطات ، نشانه شناسی ، ساختارنگری و روانشناسی ادراك توسل جسته است .

فرد طرفداری برابری زن و مرد ممكن است از دیدگاهی ماركسیستی بهره بگیرد یا خیر، و در هر حال شیوه های ماركسیستی متعدند و به یك روش منحصر نمی شوند . این امكان نیز وجود دارد كه ، منتقد شیوه ی تفسیرش را بر حسب نوع عكس هایی كه می خواهد بررسی كند برگزیند .

بالاخره اینكه ، ممكن است منتقدی یك عكس را در آن واحد از چندین دیدگاه بررسی كند ، كه نتیجه ی آن چندین تفسیر مختلف خواهد بود . این امر مسائلی را در ارتباط با درستی تفسیرها بر می انگیزد .

تفسیر های صحیح ، چه ویژگی هایی را در بر دارند ؟

نقد های یك جامعه دموكرات چگونه باید پاسخ داده شود ؟

مونرو بیدرسلی متخصص زیبایی شناسی درباره ی تفسیر ادبی می گوید : به یقین فراوانند آثاری ادبی كه می توان گفت بعضی از خوانندگان بهتر از سایرین ، آن ها را درك كرده اند .

بیردسلی چنین نتیجه گیری می كند كه چون برخی از افراد بهتر از دیگران آثار هنری را درك می كنند ، پس برخی تفسیرها بهتر هستند ( اگر كسی عكسی را بهتر از من بفهمد ، برای من سودمند و مطلوب خواهد بود كه با این تفسیر آشنا شوم ، و از این رهگذر بر ادراك خویش بیفزایم .

اگر تفسیر شخصی دیگر از من بهتر باشد ، پس می توان گفت كه تفسیرهای بهتر و بدتر وجود دارند . با این اصول ، همه ی تفسیرها یكسان نیستند ، بعضی ها بهترند و نادرستی بعضی دیگر را می توان اثبات كرد .

Critics-of-the-art-of-photography965-min_24_11zon

جوزف مارگولیس ، منتقد هنر ، متولد 1924 آمریكا

بر خلاف بیردسلی ، جوزف مارگولیس ، زیبا شناسی دیگر ، در مورد حقیقی یا كاذب بودن تفسیرها موضعی ملایم تر اتخاذ می كند – چنین موضع می گیرد كه حقیقی یا كاذب بودن تفسیرها چندان درست نیست ، و مناسب تر است كه آنها را با صفاتی نظیر قابل قبول یا ( غیر قابل قبول ) ، معقول یا ( نا معقول ) مشخص سازیم .

این دیدگاه انعطاف پذیرتر راجع به تفسیر مختلف را در آن واحد بپذیریم ، مشروط بر اینكه قابل قبول و باورپذیر باشند .

به جای آنكه تفسیر حقیقی را جست و جو كنیم باید آماده باشیم تا مجموعه ای از تفسیرهای قابل قبول مختلف را از دیدگاه های گوناگون : مدرنیست ، ماركسیست ، فمنیست ، فرمالیست و غیره ، طرف توجه و بررسی قرار دهیم .

در مورد تفسیر خوب لفظ حقیقی را به كار نخواهیم برد ، بلكه از صفاتی نظیر قابل قبول ، جالب ، روشنگر ، پرمغز ، بامعنا ، راهگشا ، اصیل استفاده خواهیم كرد ؛ یا برعكس ، آن را نامعقول ، نامحتمل ، ناممكن ، نابجا ، بی معنا ، دور از ذهن یا تحمیلی خواهیم انگاشت .

تفسیرهای خوب متقاعدكننده اند و تفسیرهای ضعیف چنین نیستند .هنگامی كه در جامعه ای دموكراتیك ، مردم راجع به هنر صحبت می كنند ، نادانسته بر این باورند كه نظر همه ی افراد به یك اندازه خوب و معتبر است .بدین ترتیب اگر در بحثی بكوشیم اثری هنری را تفسیر یا ارزیابی كنیم ، و دیدگاهی مخالف دیدگاهمان مطرح گردد ، می توانیم بگوییم ( این فقط نظر شماست )  ، یعنی تلویحا این معنا را القا كنیم كه عقیده ی همگان برابر و یكسان است ، و مشخصا اینكه نظر و عقیده ی ما بی اعتبارتر از نظر و عقیده ی سایرین نیست .

با این همه ، عقاید متكی بر استدلال و منطق نباشند ، نمی توانند چندان سودمند واقع شوند و بامعنا تلقی گردند . كفه به نفع نظراتی سنگینی خواهد كرد كه پس از تفكر محتاطانه ابراز شده اند و از پشتیبانی دلایل استوار برخوردارند .

اگر نظری كه سنجیده و با تفكر ابراز شده است با جمله ای نظیر ( این فقط نظر شماست ) نفی كنیم و از آن درگذریم ، عمل مان به دور از اندیشمندی و غیر مسئولانه خواهد بود .البته منظور این نیست كه هر عقیده و نتیجه گیری اندیشیده و مستدلی باید پذیرفته شود ، بلكه مقصود این است كه عقاید و نتیجه گیری های سنجیده و متكی بر استدلال سزاوار پاسخی سنجیده اند .

یكی دیگر از فرض های رایج و نادرست فرهنگ ما راجع به بحث درباره ی هنر این است ( مهم نیست درباره ی هنر چه بگویی ، زیرا به هر صورت همه ی نظریات جنبه ی ذهنی دارند . ) نسبی گرایی افراطی درباره هنر جایی برای درستی و نادرستی یا مقبولیت و معقول بودن باقی نمی گذارد و باعث می شود كه مباحثه درباره ی هنر و راجع به ادراك های مختلف از هنر بیهوده و باطل جلوه كند .

اگر بیننده اظهارات خویش را به عین اثر هنری معطوف سازد ، گفتگو در مورد هنر می تواند قابل اثبات باشد .

اگرچه هر یك از ما با شناخت ، باورها ، ارزش ها ، و موضعگیری های خاص خود به سراغ اثر هنری می رویم ، می توانیم گفتگو كنیم و مقصود خویش را به مخاطب بفهمانیم ، به نحوی كه از این طریق عكس ها را معنا و مفهوم ببخشیم ؛ تفسیر ههای ما از این جنبه ، موفق و قابل توجیه خواهد بود.

دو معیار برای ارزیابی تفسیرها وجود دارد : انطباق و هم سویی .

تفسیر باید با هر آنچه در تصویر پدیدار است و تمام امور حائز اهمیت منطبق باشد و آن ها را شرح و توضیح دهد . اگر اقلامی در تصویر یافت شوند كه در تفسیر و تشریح توضیحی برایشان نباشد ، تفسیر ناقص و معیوب است . بر همین اساس ، اگر تفسیر بیش از اندازه از موضوع تصویر و آنچه در آن می بینیم دور باشد ، باز دچار كمبود است .

ارتباط معیاری است كه ما را یاری می رساند تا تفسیر ها را بر موضوع اثر متمركز نگاه داریم و از درافتادن به ذهنیت گرایی مفرط محفوظ بمانیم.

این معیار همچنین بر ( تفاوت میان تشریح اثر هنری با دگرگون سازی و تبدیل آن به چیز دیگر تاكید دارد . ما می خواهیم به آنچه آنجا هست بپردازیم نه اینكه چیزهایی را ببینیم كه نیستند و اثر هنری مطلوب خویش را بیافرینیم ، یا اثر را به چیزی بدل سازیم كه آرزو می كنیم می بود یا گمان می بریم كه می توانست باشد .

ما همچنین می خواهیم تفسیری را ایجاد كنیم یا تفسیری را بپذیریم ، كه عكس را بهترین نحو نشان می دهد . این بدان معناست كه اگر چندین تفسیر در پیش روی داشته باشیم ، آن هایی را برنخواهیم گزید كه عكس را بی اهمیت و بی قدر نموده اند ، بلكه آن هایی را انتخاب خواهیم كرد كه نهایت اعتبار و ارزش ممكن را برای عكس قائل شده اند – یعنی آن هایی كه اعتبار و معنای عكس را تا جایی كه مقدور بوده است نشان دهد .

معیار انطباق همچنین نگرانی از ( یافتن مفاهیم اضافی ) در اثر هنری و عكس را فرو می نشاند . اگر تفسیر متمركز بر موضوع باشد ، یا با موضوع منطبق باشد ، در این صورت احتمالا بیش از اندازه از آن دور نخواهیم شد ، و برای عكس مفاهیم زیادی و اضافی نخواهیم تراشید .

طبق دومین معیار ، یعنی همسویی ، تفسیر باید ، جدا از عكس ، در نفس خود با معنا باشد .

به عبارت دیگر ، نباید از لحاظ درونی ناسازگار و متناقض باشد . تفسیر ها استدلال هستند ، فرضیه هایی متكی بر دلایل ، شرح و توصیف هایی برای دستیابی به نوعی ادراك نسبت به یك عكس .

مفسر دلایل را از درون عكس و از تجربیاتی كه در زندگی آموخته است بیرون می كشد . برهان تفسیری باید تمام وجوه و مولفه های تصویر را به گونه ای معقول تشریح كند تا متقاعد كننده باشد ، در غیر این صورت از متقاعد ساختن مخاطبانش عاجز خواهد بود .

تفسیر ها و نیت هنرمند ، تا چه حد اثر هنری را ارزیابی می كنند ؟

Critics-of-the-art-of-photography456-min_1_11zon

ماینور وایت ، عكاس محقق ، شاعر و منتقد آمریكایی متولد 1908

عكس های ماینور وایت

ماینور وایت ، عكاس و معلم برجسته ی عكاسی یك بار گفت كه ( عكاسان غالبا بهتر از آنچه می دانند عكس می گیرند ) او این مطلب را به عنوان هشداری علیه تاكید بیش از حد بر استنباط شخصی عكاسان از عكسی كه گرفته اند بیان داشت .

در پاسخ به مسئله ی نقد ( نیك گرایی ، یا آنچه كه زیباشناسان آن را ( خطای عمدی ) عنوان داده اند ، وایت مسئولیت تفسیر را نه بر عهده عكاسان بلكه بر دوش بیننده گذاشت .

نیت گرایی شیوه ی نقادانه نادرستی است كه به واسطه ی آن تصویر ( یا اثر ادبی ) بر اساس و نیت و قصدی كه ایجادكننده اثر از آفرینش آن داشته است تفسیر و قضاوت می شود .

به عقیده ی كسانی كه از نیت گرایی تبعیت می كنند ، اگر ، مثلا عكاس نیتش بیان مفهوم الف بوده است ، پس مضمون عكس در آن باره است ، و تفسیر ها بنا بر نیت عكاس سنجیده خواهند شد . برای قضاوت درباره ی عكس ها ، منتقد باید مشخص سازد كه عكاس به واسطه ی عكس قصد انتقال چه مفهومی را داشته است ، و بر این مبنا قضاوت كند كه آیا در این امر توفیر یافته است یا خیر .

اگر عكاس نیتش را تحقق بخشیده باشد ، پس تصویر خوب است ؛ در غیر این صورت تصویر ناموفق تلقی خواهد شد .

نیت گرایی به عنوان شیوه ی نقادانه از چندین جهت مشكل آفرین است . نخست آنكه پی بردن به نیت عكاس دشوار است . بعضی از عكاسان در دسترس نیستند تا درباره ی تصاویرشان نظر بدهند ؛ بعضی دیگر نیت خویش را بیان نمی دارند . برخی از عكاسان ترجیح می دهند كه عكس بگیرند و دیگران آن را نقد كنند .

همان طور كه سیندی شرمن گفته است ، ( برایم فقط گرفتن عكس جالب بوده است و تحلیل آن را به منتقدان وا میگذارم .)

گروهی از عكاسان هنگام عكس برداشتن بر نیت خویش واقف نیستند . مثلا جری اولسمن خیلی غریزی و آنی كار می كند : ( وقتی شروع می كنم ، هیچ برنامه و دستور كاری ندارم . می كوشم چیزی خلق كنم كه از نظر بصری برانگیزنده و هیجان آفرین باشد ، چیزی كه قبلا كسی شبیهش را انجام نداده است ، ولی برای من همسویی بصری و زندگی خاص خودش را دارد ) او شرح می دهد كه چگونه تصویر زن جوانی را گرفت ، كه برهنه ایستاده بود و سیب براقی را عرضه می داشت ؛ اكنون این عكس برایش به صورتی بدیهی ( تصویری از حوا ) جلوه می كند . اما وقتی این عكس را ، كه نوردهی متعدد شده است ، می گرفت ، از این دلالت ضمنی كاملا بیخبر بود :

زیرا موقع كار كردن به قدری حواسم به جزئیات متمركز است كه متوجه چیز دیگری نمی شوم ؛ در واقع ، تازه صبح روز بعد بود كه به خصوصیات شمایل گونه ی این تصویر ، كه به طرزی علنی به چشم می خورد ، پی بردم . حال كه به گذشته می اندیشم ، به نظرم غیرممكن می آید كه قصد گرفتن عكس حوا را داشته باشم . اما موقع كار كردن ، این اندیشه به ضمیر خودآگاهم راه نیافته بود .

بسیاری از عكاسان در آثارشان جایی را هم برای ضمیر ناخوداگاهشان و مفاهیم ناخواسته ای كه ممكن است بر اثر بیفزاید منظور می كنند . مثلا سندی اسكاگلند می گوید كه ( یكی از مجذوب كننده ترین جنبه های شیوه ی كار من محتوا و آگاهی نهفته ای است كه از اثر می تراود ، بی آنكه هنگام آفرینش هنری چنین هدف و مقصودی را پیگیری كرده باشم .

شاید مهمترین جنبه ی مسئله این باشد كه وظیفه ی تفسیر را باید بیننده عهده دار گردد و نه عكاس . اگر به مداخله ی عكاس تكیه كنیم یا انتظار داشته باشیم كه او قصد و نیتش را برایمان توضیح دهد ، در حقیقت وظیفه ی خویش را ، كه همانا تفسیر چیزی است كه می بینیم ، منكر شده ایم . بنا بر تمامی دلایل فوق ، باید گفت كه نیت گرایی شیوه ی نقادانه ضعیف و ناقصی است .

بعضی منتقدان معتقدند كه ، بیننده نباید توجهی به اظهارات عكاسان در مورد قصد و نیتشان كند ، اما نباید تا این حد هم تند رفت . هنگامی كه به اظهارات عكاس راجع به نیاتش واقف باشیم ، می توانیم آن ها را بخشی از محیط سبب ساز عكس و جزئی از مدارك تفسیر به شمار آوریم . ادوارد وستون دو جلد خاطرات نوشته است ، دفتر یاادداشت های روزانه ، كه مطالبی را درباره ی او و آثارش آشكار می سازد .

ناتان لیونز و الن تراختنبرگ مجموعه های ارزنده ای منتشر كرده اند كه اظهارات اولیه عكاسان را درباره ی برخی از آثارشان راجع به عكاسی به طور كامل شامل می شود . در جامعه ی پرتحرك ما ، عكاسان به كرات سفر می كنند و درباره نیت آثارشان توضیح می دهند ، و گفته هایشان را می توانند ادراك و ارزیابی كلی ما را نسبت به عكس هایشان افزایش دهد .

هر گاه عكاسی تفسیری خاص را درباره ی عكسی خاص یا تفسیری كلی را در مورد كل آثارش عرضه داشت ، این تفسیر صرفا به عنوان یكی از تفسیرهای ممكن و موجود تلقی خواهد شد . اگر قرار باشد این تفسیر معقول قلمداد شده پذیرفته شود ، باید به نحوی مناسب عناصر موجود در عكس را تشریح كرده باشد و مانند هر تفسیر دیگر با معیارهای انطباق و همسویی سازگار باشد .

ما باید تفسیر هنرمند را برهان به شمار آوریم و آن را بر همان پایه و اساسی ارزیابی كنیم كه تفسیرهای عرضه شده را ارزیابی می كنیم . نباید تفسیری را ، صرفا به این خاطر كه هنرمند آن را ارائه كرده است ، برتر و ممتاز بدانیم .

آیا تفسیرها و احساسات متعدد بر استنباط و استنتاج خواننده موثر است؟

تفسیر عكس ها ، یا صورت های دیگر واكنش در قبال آن ها ، نباید صرفا كوششی فكری باشد . همانطور كه یك آموزگار هنر هنگام بررسی نقد گفته است ( آنچه حقیقتا در نقد هنر رخ می دهد ، به میزان بسیار متكی بر درون بینی و دریافتی ناگهانی است و ریشه در عواطف غریزی ، تجربه ی زندگی ، و اطلاعات ادراكی دارد كه یكباره با هم بارز می گردند ) برای پی بردن به محتوای تصویر ، احساسات منبع ارزشمندی است و سرنخ های مهمی عرضه می دارد .

اگر واقف باشیم كه تصویری احساساتی را در ما بر می انگیزد ، باید آن ها را تشخیص دهیم ، باز شناسیم ، و با رمز گشایی از آن ها در یابیم كه آیا عاملی در عكس وجود دارد كه این احساسات را در ما بیدار می كند و آن عامل كدام است .

سپس ضروری است كه مجددا این احساسات را با تصویر مرتبط سازیم ؛ بدین منظور شاید طرح پرسش هایی سودمند باشد : چه احساسی دارم ؟ چرا چنین احساسی دارم ؟ آیا احساس من حاكی از واكنش به موضوع است یا به شكل یا به استفاده ی خاص از این رسانه ؟ هماهنگ شدن با احساساتمان هنگام مشاهده ی تصاویر راهی است برای رسیدن به فراسوی بدیهیات ؛ و آغازی است برای تشخیص دلالت های ضمنی تصاویر .

احساسات علاوه بر اینكه سرنخی هستند برای ادراك و ممكن است پس از نقد تحلیلی و سنجیده ی عكس یا نمایشگاه ، احساسات ما نسبت به آنها عمیقا دگرگون شود .

تفسیر ، معنا و مفهوم شخصی چه تفاوت هایی با هم دارند ؟

می توان میان مفهوم و معنا تمایز قائل شد . مفهوم از معنا شخصی تر است . مفهوم به چگونگی تاثیرگذاری عكس بر ما یا استنتاج مان مربوط می شود .

معنا در مقایسه با مفهوم عینی تر است و به موضوع خود عكس مربوط می شود ، یا آنچه افراد متعددی از آن استنباط می كنند ، یا آنچه بتوان آن را برای هر بیننده ی مطلعی توضیح داد . تمایزی مشابه میان ( مفهوم فی النفسه ) و ( مفهوم برای هر فرد ) به ما كمك می كند كه مفسر را به مسیر صحیح ارائه ی تفسیری مقبول از عكس هدایت كنیم .

ممكن است مفهومی كه عكس برای من دارد با مفهوم فی النفسه ی عكس یكسان نباشد . مفهوم شخصی و تداعی های شخصی از عكس برای هر یك از ما ارزشمند است ، اما ممكن است برای سایرین كه می خواههند در مورد خود تصویر بیشتر بدانند ، زیاده از حد سلیقه ای و شخصی جلوه كند ، و برایشان چندان ارزنده و معتبر نباشد .

اگر تفسیرهای ما بیش از حد شخصی و سلیقه ای باشد بیشتر درباره ی ما خواهند بود تا راجع به تصویر . به عبارت دیگر ، ( اگر در تفسیر به خصوصیات بصری موجود در عكس ) استناد نشده باشد ، بحث از قلمرو نقد خارج می شود و به حدس ، درمان ، خاطره یا هر شكل دیگر از كاركردهای منحصرا ذهنی و شخصی بدل می گردد . )

جمع مفسران

پایان سخن آنكه ، تفسیرهای صحیح در اختیار جمعی از مفسران آگاه است كه منتقدان ، هنرمندان ، مورخان ، سوداگران آثار هنری ، مجموعه داران و بینندگان را شامل می شود . تفسیرها ، در نهایت كوششی جمعی هستند كه افراد مختلفی با مشاهده ، گفتگو ، نوشتن ، و بازبینی ادراك های خویش درباره ی تصاویر پیچیده و پویای تصاویر سازانی پیچیده اندیش یه آن رسیده اند .

Critics-of-the-art-of-photography032-min_12_11zon

جولیا كریستوا – متولد 1941 – فیلسوف ، منتقد هنری ، روانكاو ، فمنیست فرانسوی – بلغاری

جولیا كریستوا همه ی مفسران را به پیروی از ( اصول اخلاقی مبتنی بر فرو تنی ) فرا می خواند – یعنی اینكه ، هیچ كس استنباط خویش را یگانه استنباط ممكن نپندارد . مایكل پارسونز ، آموزگار هنری با روشن بینی ، راجع به این جمع مفسران هنری چنین نوشته است :

… هنگام تماشای یك تابلوی نقاشی حضور كسانی را مجسم می كنیم كه آنان نیز به این نقاشی خیره شده اند . در عالم تخیل ، یكی از اعضای گروهی هستیم كه درباره ی این نقاشی بحث می كنند زیرا همگی همان جزئیات را می بینند و می توانند یكدیگر را برای دركشان یاری رسانند .

نقاشی فقط در وسط دو قطب انفرادی هنرمند و بیننده وجود ندارد ، بلكه در میان گروهی نامشخص از افرادی هست كه مدام آن را باز می آفرینند – جمعی از بینندگان .

جمع اصلاح كننده است : هیچ تفسیری را نخواهد پذیرفت مگر آنكه معقول و سنجیده باشد و بر دانشش بیفزاید ؛ از سویی دیگر جمع مفسران ادراك های جزم اندیشانه و انعطاف پذیر را پس می زند ، زیرا می داند كه اشیاء هنری اشیائی سرشار از معنا هستند ، تعیین كننده نیستند ، ادراكمان درباره ی آن ها مدام ، معمولا به گونه ای لطیف و نامحسوس ، اما در پاره ای مواقع نیز به شكلی هیجان آفرین ، تغییر خواهد كرد .

دیدگاهتان را بنویسید

ورود | ثبت نام
شماره موبایل یا پست الکترونیک خود را وارد کنید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد
واتس اپتلفن