همه ما علاقه داریم از زندگی شخصی هنرمندان اطلاعاتی داشته باشیم اما شاید کمتر به این فکر کرده باشیم که آنها در چه فضایی به خلق آثار هنریشان دست زدهاند و چرا شناخت فضای زندگی هنرمندان اهمیت دارد. در ادامه این مطلب تصاویری از آتلیههای هنرمندان شهیر میبینیم و تا حدودی این ذهنیت را پیدا میکنیم که آنها کجا و با چه ابزار و وسایلی آثار هنری خود را به وجود آوردهاند:
خوان میرو
خوان میرو، نقاش، مجسمهساز و چاپگر اسپانیایی که برای مجسمههای بیومورفیک و ترکیببندیهای انتزاعیاش که تحت تأثیر جنبش دادا و خوشنویسی ژاپنی بود، شناخته میشود. او در مالرکای اسپانیا در کنار مادربزرگش رشد کرده بود. وقتی او دوباره در دهه ۶۰ زندگیاش به مالرکا برگشت، بسیاری از کارهای قدیمیاش را نابود کرده بود و مسیر تازهای برای خلاقیت خود در آتلیه شخصیاش ایجاد کرده بود.
میرو سال ۱۹۲۰ در پاریس بود و با شاعران و نویسندگان و هنرمندان سوررئالیست آشنایی پیدا کرده بود. قرار گرفتن در جریان افکار حلقه سوررئالیستها و به ویژه آندره برتون، خوان را وادار به تجدیدنظر اساسی در سبک و نگاه خود کرد. آندره برتون بعدها گفت که میرو از همه ما سوررئالیستتر است.
از سالهای ۱۹۲۹ و ۱۹۳۰ خوان میرو توجهش را در قالب کولاژ به اشیا معطوف میکند و این مقدمهای بر تجربه ساخت مجسمههای سوررئالیستی بود. او همچنین اشکال و قالبهای دیگر هنری مانند حکاکی، لیتوگرافی، آبرنگ و نقاشی بر مس را تجربه کرد.
جورجیا اُکیف
سال ۱۹۴۹ زمانی که اکیف نقاشیهای گلهای انتزاعی خود را خلق میکرد، از نیویورک خارج و به جایی نقل مکان کرد که مشاهدات دقیق او از جهان طبیعی در صحرای نیومکزیکو را در پی داشت. خانه و استودیوی او در ابکیو، اکنون به مرکزی تاریخی و ملی تبدیل شده است. بااینکه او نزدیک به ۳۰ سال در این خانه سکونت داشت، دهها نقاشی را بر پایه این خانه و محیط اطراف آن با منظره رود چاما به تصویر کشیده است.
اکیف خارج از آتلیهاش در نیومکزیکو
جکسن پولاک
آتلیهای که تصویر آن را در ادامه متن مشاهده میکنید، آتلیهای است که جکسن پولاک و لی کراسنر در نیویورک در آن دست به آفرینش کارهای هنری خود میزدند.
پولاک و کراسنر سال ۱۹۴۱ همدیگر را پیش از شروع یک نمایشگاه گروهی که شامل کارهای هر دوی این نقاشان انتزاعی اکسپرسیونیست بود، ملاقات کردند. آنها سال ۱۹۴۵ با یکدیگر ازدواج کردند و دو هفته پس از آن بود که وارد خانهشان در ایست همپتون شدند. پولاک، ساختمان را بازسازی و از انبار ساختمان به عنوان استودیوی خود استفاده کرد، جایی که کرسنر پس از مرگ پولاک در سال ۱۹۵۶ هم به کارش ادامه داد. همان طور که در عکس هم مشاهده میکند کف استودیو کاملاً با قطرات و رد رنگهای پولاک که معرف سبک معروف نقاشی او یعنی اکشن پینیتگ بود، پوشیده شده است. دیوارها هم، عکسها و متنهایی را نمایش میدهد که مرتبط با کارهای حرفهای هر دوی آنهاست.
کارگاه نقاشی
رنه مگریت
آنچه در تصویر بعدی میبینید، خانه رنه مگریت در شماره ۱۳۵ خیابان اسگم در بروکسل است. او، بهعنوان هنرمند سورئالیست، غالباً فضاهایی را برای نمایش کارهای هموطنانش ترتیب میداد و در واقع این فضا، به فضایی خانگی برای سورئالیستهای بلژیکی تبدیل شد. او نیمی از از نقاشیهای عجیب و غریب و سؤال برانگیزش را در همین فضا نقاشی کرده است؛ جایی که معمولاً اشیای خانگی الهام بخش کارهایش میشدند.
مگریت و خانوادهاش سال ۱۹۵۴ به این خانه نقل مکان کردند و این تا دهه ۱۹۹۰ که خانه به موزه تبدیل شد، دست اجارهنشینها جابهجا میشد. قسمت بالایی خانه ماگریت اکنون نمایشگاهی از کارهای او به همراه مواد و ابزارهایی که استفاده میکرد، در معرض نمایش قرار دارد.
مگریت انگارههای شاعرانهاش را در قالب تصویرهایی عکس مانند عرضه میداشت؛ ولی اسلوب واقعنمایی را به قصد بازنمایی جنبهٔ قابل رویت چیزها بهکار نمیگرفت، بلکه بهدین وسیله بر حضور یا عمل رمزآمیز و ناشناختهٔ آنها تأکید میکرد. از همین رو، به شیوه سوررئالیست او، نام رئالیسم جادویی نهادند. در پردههایی چون آدمکش مورد تهدید (۱۹۲۶)، تمامی مشخصات نقاشیهای بعدی ماگریت را میتوان بازشناخت: گزارشگری بغرنج، القای چیزهای غیرعادی به مدد چیزهای معمول، تحریف مقیاسها، کیفیت شهوانی، شگفتآفرینی، رازگونگی و بیگانگی. اگرچه، او به مضمونهای مختلف میپرداخت، شیوهاش را تغییر نداد. از همین شیوه در نقاشی دیواری نیز استفاده کرد. کیفیت وهمگرایانه و رویاگونه سبک مگریت و منش کنایهدار و برانگیزنده آثارش او را در میان فراواقعگرایان صاحب بیانی ویژه میسازد. مگریت در کنار نقاشی برای گذران زندگی به کتابنگاری و طراحی تبلیغاتی نیز میپرداخت. تجربیات او در این حوزه آثار نقاشیش را نیز گزیدهگو و پرقدرت ساختهاست.