چگونه فراگيری و پيشرفت علم، بر تفكر جوامع اروپای سده نوزدهم تاثير می گذارد

Technology-in-the-works-of-the-19th-century-min_11zon

اگر اروپا همگام با تحولات سريع اجتماعي و اقتصادي و سياسيش ، سراسر جهان را به تغيير و تحول در اين زمينه ها مي كشاند ، اين فقط جنبه اي از مجموعه ي دگرگوني هاي شگرفي است كه دنياي ما با اثرات و نتايج آن مواجه است . به ويژه دگرگوني ها در عرصه علوم و فنون بسيار سريع و متنوع و وسيع اند .

در دهه هاي نخست سده ي نوزدهم ، از سويي ارتجاع اروپا ( اتحاد مقدس ) تشكيل مي دهد و با آزادي انديشه مبارزه مي كند ، و از سويي ديگر رومانتيك ها از لحاظ فكري بر مردم تسلط دارند و با هرگونه شناخت عقلي مخالفت مي ورزند .

( مادام دُستال و شاتوبريان نفرت خود را از رياضيات و نژاد و تبار آن اظهار داشتند و لامارتين فرياد برمي آورد كه : رياضيات زنجيرهاي فكر بشري بوده اند و اكنون خوشوقتم كه اين زنجيرها پاره شده اند !!! )

اين موانعي كه سر راه پيشرفت علم به وجود آمده است ، پابرجا و ماندني نيستند و به زودي برطرف مي شوند . دگرباره علم سربر مي آورد و با قدم هاي محكم به پيش ميرود . اثباتگرايي يا فلسفه  تحققي نقشي مهم در اعتلا مجدد علم دارد .

Technology-in-the-works-of-the-19th-century1-min_11zon

( اگوست كُنت بنيانگذار فلسفه ي تحققي ( پزيتيويسم ) نخست تحت تاثير سن سيمون ، يكي از سوسياليست هاي آرمانگرا ، قرار داشت . او در كتابي تحت عنوان ( دوره ي فلسفه ي اثباتي ) فلسفه ي خود را توضيح داد . 1830-1848 .

بنابر فلسفه ي او بشر در تكامل معنوي و ذهني خود از سه مرحله ي تخيلي ، تعقلي و تحققي مي گذراند : در مرحله  اول تمامي پديده ها را به خدايان نسبت مي دهد ؛ در مرحله ي دوم به قوايي مجهول نظير طبيعت متوسل مي شود ؛ و در مرحله ي سوم به كشف روابط بين اشياء مي پردازد و به علت هاي فوق طبيعي كار ندارد .)

اين فلسفه قلمرو علم را به مشاهده و توضيح نمودهاي طبيعت محدود مي كند و دانشمند را از تامل در علت غايي پديده ها و توجه به مسائل غيرطبيعي برحذر مي دارد . بي شك چنين فلسفه اي – اگرچه ريشه در تفكر سده ي هجدهم دارد – بازتاب روند تحولي است كه در سده ي نوزدهم در عرصه هاي مادي زندگي انسان غربي آغاز شده ، و توجه او را به واقعيت هاي عيني ، محسوس و ملموس بيشتر جلب كرده است .

پس از اين ، نه فقط شاخه هايي گوناگون در علم به وجود مي آيد ، بلكه جنبه ي كاربردي علوم نيز اهميتي روزافزون مي يابد . به خصوص بخش مهمي از فعاليت دانشمندان فيزيك و شيمي به جهت رفع نيازهاي رو به توسعه صنايع هدايت مي شود . رشد فناوري و اصلاح روش هاي توليد ، ارتقا سطح توليد را در پي دارد .

Technology-in-the-works-of-the-19th-century2-min_11zon

گسترش عرصه علم در سده نوزده و بيست، به چه شاخه هاي مهمي مي رسد و چگونه دنيا را متحول مي سازد ؟  

سده ي نوزدهم شاهد تحولي عميق در رياضيات ، و از جمله ، پيدايي هندسه ي غير اقليدسي است . در اين قرن ، فيزيكدان ها به اكتشافاتي مهم و تازه درباره ي كيفيات نور و الكتريسيته و مغناطيس دست مي زنند ، و نيز اصل تبديل انرژي را در مي يابند ؛ و با طرح نظريه ي ميدان الكترومانيتيك زمينه را براي تنظيم نظريه ي الكترون آماده مي كنند .

در آستانه ي سده ي بيستم ، با كشف اشعه ي ايكس و راديو اكتيويته ي طبيعي ، و شناخت دنياي ذرات خُرد ، مرحله اي جديد در تكامل علم فيزيك به وجود مي آيد . نظريه هاي كوانتوم و نسبيت ، عالم هاي غيرمحسوس ميدان هاي الكتريكي را توضيح مي دهند : در اين عالم هاي بينهايت كوچك  بي نهايت بزرگ ، هيچ فضا يا زمان مطلق و ثابتي وجود ندارد ؛ در آن تمامي حركت ها به نظام هايي مربوط مي شوند كه خود نيز متحرك اند .

اصل ( عدم قطعيت ) نه فقط بنيان علم فيزيك را دگرگون مي كند ، بلكه جبر علت و معلولي در انديشه ي فلسفي را نيز مردود مي شمارد . دانش شيمي سده ي نوزدهم به دنياي مواد آلي قدم مي گذارد ؛ و در پي كشف قانون تناوبي عناصر شيميايي ، ساختار اتمي عناصر نامكشوف قابل پيش بيني مي شود . علم زيست شناسي ، انسان را به عنوان محصول تكوين تاريخي دنياي آلي تبيين مي كند .

دانش فيزيولُژي تا شناخت كاركردهاي پيچيده ي سلسله ي اعصاب و پوسته ي مغز پيش مي رود . روانشناسي جديد در جستجوي سرچشمه ي كنش هاي آدمي به اعماق ضمير نابخود فرو مي رود .

پژوهش هاي گسترده علم ، چگونه به عصر ارتباطات دامن مي زند و رسانه ها اطلاعات را به گردش در مي آورند ؟

در روزگار ما ، پژوهش هاي علمي از چهارچوبه ي فعاليت هاي فردي يا ملي فراتر مي روند و در ابعاد بين المللي و به طور جمعي در موسسات بزرگ و به مدد وسايل و تجهيزات بسيار پيچيده به اجرا در مي آيند . امروزه تمامي علوم ، زبان مشترك و اختصاصي خود يعني رياضيات را به كار مي برند ؛ و به قولي ( هر علم كه به وضع كاملتري به وسيله ي رياضيات بيان شود ، كاملتر از ساير علوم است ) .

اكنون علم به مرحله اي از تكامل رسيده است كه همه پديده هاي طبيعي و اجتماعي حتي خود علم – به عنوان يك واقعيت عيني – را در حوزه ي بررسي خود قرار مي دهد و به شناخت تكامل و ساختار و نقش آن در جامعه مي پردازد . علاوه بر اين ، رابطه ي متقابل علم و فن بيش از پيش عميق و پيچيده شده است ؛ و اين هردو ، كيفيت و كميت توليد را دستخوش تحولي بيسابقه كرده اند . اگر در گذشته كاربست دستاوردهاي علمي و فني در توليد محدود بود ، اكنون با توجه به خودكار شدن روند توليد ، كاربرد وسيع ماشين هاي شمارگر ( كامپيوتر ها ارديناتور ها ) ، و استفاده از برخي منابع جديد انرژي ( هسته اي ، اتمي ، خورشيدي و … ) عمق و وسعت نقش علم و فن در توليد ابعادي شگفت انگيز يافته است .

در ربع قرن اخير ، بشر در آستانه ي انقلاب ديگري قرار گرفته است كه آنرا انقلاب ارتباطات و اطلاعات مي نامند .

محل اصلي اين انقلاب از يك سو بر تكنولوژي ارتباطات از راه دور و از سوي ديگر بر كاربست گسترده ي كامپيوتر استوار شده است . امروز هيچ نقطه اي از كره زمين را نمي توان يافت كه به نحوي در درون شبكه ي ارتباطي جهاني قرار نگرفته باشد .

اگر زماني چاپ ، وسيله ارتباط و اتقال پيام بود ؛ اكنون رسانه هاي همگاني نوين اين امكان را به وجود آورده اند كه آدمي از قيد محدوديت هاي مكاني و زماني رها شوند : هر فرد آدمي ، بالقوه مي تواند خود را در پهنه ي دنيا همواره حاضر و ناظر بيابد ؛ و بر ( بال موج ها ) حتي به سفرهايي بس دور تا فضاهاي كيهاني برود .

بديهي است كه اين پديده ها – كه راديو ، تلوزيون و سينما ،  از متدوال ترينشان هستند – تبادل افكار و انتشار اطلاعات و تبليغات و عقايد را سرعتي بي مانند بخشيده اند . پيدايي وسايل نوين ارتباطي و اطلاعاتي از اين لحاظ كه به طرزي بي سابقه ، موجبات بسط دامنه ي دانش و نيروي آفرينش انسان را فراهم مي كنند ، اهميت فراوان دارد .

اما جنبه ي مهمتر انقلاب ارتباطي – اطلاعاتي ، شكل گيري ذهنيتي نوين در انسان است كه فاصله او را با مفاهيم ومعيارهاي دنياي گذشته بيش از پيش افزايش مي دهد . پديده هاي دنياي نو ، اگر به منزله ي عوامل توسعه مرزهاي انديشه و معرفت و بروز امكانات و وسايل كار و زندگي بهتر تلقي مي شوند ، در عين حال ، عوامل بحران آفرين نيز هستند . به ويژه انسان غربي كه در مركز اين دگرگوني ها قرار گرفته است و الگوهاي ارزشي دم به دم متغير را بيشتر تجربه مي كند ، با بحران هاي اجتماعي و فرهنگي و نواسانات روحي عميقي مواجه است . هرچه او از سنت ها و باورهاي قديم بيشتر فاصله مي گيرد ، سازگاريش با شرايط ناپايدار جديد مشكل تر مي شود ، و در نتيجه دلواپسي اش درباره ي آينده افزون تر مي گردد. او اغلب درباره ي معني و مقصود زندگي و منشا هويت خويش مشكوك است .

Technology-in-the-works-of-the-19th-century3-min_11zon

سوال اساسي او اين است : ( واقعيت ) چيست و واقعي كدام است ؟

خواهيم ديد كه هنر سده هاي نوزدهم و بيستم مشحون از پاسخ هاي مختلفي است كه به اين سوال داده مي شود . بي شك ، در دنياي نو ، ابعاد واقعيت بي نهايت گسترده تر و درك حقيقت بس بغرنج تر شده است . امروزه ، صفت ( واقعي ) را صرفا براي اشيا و امور محسوس و ديدني نمي توان به كار برد .

عالم بي نهايت ريز ذرات اتمي و عالم بي نهايت بزرگ كيهاني در حوزه ي ديد عادي و تجربه هاي روزمره قرار نمي گيرند ؛ ولي شناخت ماهيت و ساختار و حركتشان بشر را با واقعيت هايي روبرو مي كند كه پيش از اين برايش مطرح نبود .

روابط اجتماعي در دنياي نو روز به روز پيچيده تر مي شوند ؛ و درك علت و معلول پديده ها و رويدادهاي اجتماعي شناختي بس عميق تر از نسل هاي گذشته را مي طلبد . امروزه ، دنياي روان آدمي ژرف تر از آن مي نمايد كه بتوان بازتاب هاي جهان طبيعي – اجتماعي – را در آن به سادگي بازشناخت . در محيطي كه هر دم – دگرگون – مي شود ، معيارهايي ثابت براي ارزيابي رفتارهاي فرد وجود ندارد .

انسان غربي در هنر و ادبيات و فلسفه خود ، با همه ي اين پديده هاي بغرنج طبيعي و اجتماعي و فردي سروكار دارد ؛ ولي در بسياري موارد ، از حل بحران هاي زندگي خود عاجز مي ماند . از اينرو است كه برخي از مردمان باختر زمين به فرهنگ هاي غير غربي روي مي آورند تا تفسيرهاي ديگري را جايگزين تفسيرهاي خود كنند .

يكي از مشخصات دنياي نو ، گسترش امكانات  و شرايط همه گير شدن فرهنگ است . از همان مراحل آغاز عصر جديد ، فعاليت هاي هنري از چهار چوبه تنگ مراكز و نهاد ها و سازمان هاي رسمي بيرون آمد و در عرصه ي پرجنبش شهرهاي بزرگ گسترش يافت .

آموزش و پرورش هنري كه پيش از اين در انحصار (  خواص ) بود ، همگاني شد . و اين به معناي افزايش بي سابقه ي شمار هنركده ها و مدرسه ها و كارگاه هاي هنري در شهرهاي بزرگ و كوچك بود . موزه هاي هنري – محلي كه در آن ها آثاري از نقاط مختلف دنيا گرد آمده بود – ميراث پيشينيان را در برابر ديدگان نسل هاي جديد گذاردند .

شمار هنرمندان و كميت توليد هنري بيش از پيش بالا رفت ؛ و هنر پروراني با سليقه هاي متنوع به وجود آمدند . كتاب ها و مقالات هنري گوناگون انتشار يافتند و گروهي كثير از باسوادان را با كار هنرمندان و جريان هاي هنري آشنا كردند .

دوره آموزشی تاریخ هنر معاصر جهان

ليتوگرافي و ساير روش هاي چاپ دستي توليدات هنري ارزان تر را در دسترس پاسداران بيشمار قرار دادند . شغلي تازه تحت عنوان دلالي هنري ، و مكاني جديد به نام نگارخانه ( گالري ) پديد شد : اين ها امر خريد و فروش و اشياي هنري را سهولت بخشيدند . در سده ي نوزدهم با آنكه ( سالون ) هاي رسمي همچنان مراكز معتبر معرفي هنرمندان بودند ، هنرمندان پيشتاز كوشيدند در هر جا كه بتوانند به عرضه ي آثار و ايجاد ارتباط با مردم بپردازند . شهروندان تازه جوي – نامطمئن از سليقه شان و غالبا آگاه از نداشتن سليقه اي شايسته – با مسائل زيبايي شناسي كلنجار مي رفتند و براي سهيم شدن در لذت از چيزهاي زيبا اشتياق نشان مي دادند ، و آرزوي تملك اشياي هنري را مي داشتند .

اشرافيت كه هنوز نماينده ي ( ذوق والا ) محسوب ميشد ، ناگريز بود نمادهاي طبقه خود را با آن هايي كه مي توانستند استطاعت چنين تشخصي را دارا باشند ، تقسيم كند .

كوتاه سخن آنكه ، بسط و همسطح كردن فرهنگ هنري در ميان مردم ، از همان ابتدا زمينه اي مناسب را براي رشد كمي و كيفي هنرها به وجود آورد . سرمايه داري دوران صنعتي كه بدو امر در هنر انگيزه اي براي كسب سود نمي ديد ، به زودي اين قلمرو را هم فتح كرد . اينك ، منابع قديم سفارش هاي هنري ( كليسا و دربار و اشراف ) جاي خود را به دستگاه هاي دولتي ، موسسات خصوصي و افراد توانگر سپردند .

اثر هنري نيز تابع قوانين خريد  فروش و عرضه و تقاضا شد . هنرمندي كه همچون صنعتگر دوران ماقبل صنعتي ، به طور انفرادي كار مي كرد ، با بازار نامطمئني روبرو بود . روز به روز رقابت هنري – به ههمراه رقابت اقتصادي – افزايش مي يافت . هنرمند به ناچار به مانند يك سرمايه دار كوچك مستقل ، با كالاي خود  اثر هنري – بخت خويش را در بازار مي آزمود ، به اين نيت كه مورد پسند افتد . هنرمندي كه چنين راهي را در پيش نمي گرفت و يا شرايط مناسب براي ورود به بازار را نداشت – سوء ظن و بي اعتنايي و حتي خصومت عامه را به جان مي خريد .

و ميدانيم كه شمار هنرمنداني كه در فلاكت و تنگدستي كار كردند و سرانجام زندگي را در تنهايي وداع گفتند ، اندك نبودند . اينگونه هنرمندان غالبا به شكستن قالب ها عدول از قراردادها ، و دفاع از اصول ابداعي خود بر مي خواستند ، و با رد اقتدار سليقه ي همگان و نهاد هاي پشتيبان آن ، حق اقتدار خويش را مطالبه مي كردند . اينان به تجربه هاي جديد دست مي زدند و حتي براي خود رسالتي انقلابي قائل مي شدند .

Technology-in-the-works-of-the-19th-century4-min_11zon

تحولات فراگير و سريع سده بيستم ، از هنرمند معاصر خود چه مي سازد ؟

سراسر تاريخ هنر قرون نوزدهم و بيستم مشحون از مجادلات كهنه و نو ، بيانيه هاي گوناگون و ( ايسم ) هاي رنگارنگ است . در اين هنر ، با شكل هاي مختلف خرد گرايي و خردگريزي – درون بيني و بيرون نگري ، واقعيت گرايي و خيالپردازي روبرو هستيم .

هنرمندان ، اغلب ، در گروه هايي متشكل مي شوند كه قابل مقايسه با جمعيت هاي سياسي اند . گروه ها در برابر هم مي ايستند و هريك با ايدئولوژي خاص خود برقراري اقتدار خويش را در قلمرو هنر مي طلبند .

در سده ي نوزدهم ، سنت ( هنر عصر باستان و رنسانس و باروك ) به زير سئوال ميرود و واكنش هاي حاد بر مي انگيزد ؛ و سرانجام در پايان قرن ، با پيدايي هنر نوين ، آنچه متعلق به هنر گذشته اروپا است ، به كلي كنار گذارده مي شود . هنرمندان نوآور ، بحران فرهنگ بورژوايي را احساس مي كنند و اعتراضشان را عليه اين فرهنگ غالبا با واكنش هاي منفي نشان مي دهند :

برخي زندگي را نفي مي كنند ، بعضي به سرزمين هاي ( نامتمدن ) مي گريزند ، و شماري نيز به دنياي درون پناه مي برند .

Technology-in-the-works-of-the-19th-century5-min_11zon

پيدايي عكاسي ، و هنر نقاشي ، چگونه يكديگر را به چالش مي كشند ؟

در ميانه ي سده ي نوزدهم ، فن عكاسي پديد شد . اين فن چيزي را عرضه كرد كه مي توان آنرا انقلاب صنعتي نقاشي ناميد . به راستي چه رويدادي اتفاق افتاده بود ؟

طي قرن هاي متقدم بر پيشرفت هاي فناوري انسان غربي كه آرزومند جاودان كردن چيزها ، و نگهداري دست كم تصويري از خود بود ، نمي توانست به كسي جز نقاش رجوع كند . چهره نگاري ، همين كه امكانش فراهم آمد ، مشغله ي ذهني هنرمند شد . چهره نگاري – در يك معناي عام – مشتمل بر حفظ هر گونه نشانه اي از واقعيت به شكل تمثال است .

با ظهور پديده ي عكاسي ، هر كسي كه خواستار تثبيت چنين جلوه هايي مي بود ، مي توانست به عكاس روي آورد . بدين گونه ، به سبب پيشرفت هاي فني ، در مرزهاي قلمرو چهره نگاري كه مختص نقاش بود ، دگرگوني ايجاد شد .

چهره نگاري كه تا آن زمان ، در تمامي زمينه ها منحصرا موجبات ارتباط هنرمند با پيرامونش را فراهم مي كرد ، اينك در حوزه ي اطلاعات سهل و ساده قرار گرفت . از سوي ديگر ، نه فقط دوربين عكاسي بلكه چاپ ماشيني و تكثير چاپي آثار هنري (رُپردوكسيون) سطح  توليد تصوير را بسيار بالا بردند .

تصوير هاي چاپي رقيب تصوير يگانه ساخت دست نقاش بودند و در بسياري موارد جايگزين آن شدند . بدين سان ، چيره دستي فني نقاش – به مثابه يك تصويرساز – اكنون غيرضروري مي نمود ، و او نيز همانند مذهب و مصور نسخه هاي خطي قرون وسطي اعتبار فني كارش را از دست مي داد .

Technology-in-the-works-of-the-19th-century6-min_11zon

ملاحظه مي كنيم كه نقاش پيشتاز در ارتباط با كل بحران اجتماعي و فرهنگي اواخر سده ي نوزدهم ، گرفتار بحران خاص خود نيز هست . اينكه ديگر حاميان مشخص براي خود نمي شناسد ، اينكه مخاطباني مطمئن ندارد ، اينكه با واكنش هاي ارتجاعي سالن هاي رسمي روبروست ، و اينكه عكاس همچون رقيبي در برابر كارش قدعلم مي كند …. اينها جملگي ، مشكلات او را تشكيل مي دهند .

اما مسئله ي اساسي او اين است كه بايد به نياز نوجويش كه شرايط زمانه در او به وجود آورده است ، پاسخ مثبت دهد . از اين رو است كه وي با كنكاش در امكانات وسيله ي بيان ، به كشف و ابداع شكل هاي تازه دست مي زند ؛ و زباني جديد مي سازد . نقش نوگرا – بر خلاف نقاشان نسل هاي پيشين – از منعكس كردن نظم بصري جهان بر سطح بوم روي مي گرداند ، زيرا نسخه برداري از واقعيت مرئي را امري بيهوده و بي ارزش مي داند . او بر توافق همگان در باره ي واقعيت تكيه نمي كند ؛ و به هيچ قراردادي در مورد معني تن نمي دهد ؛ و مقاصد توصيفي و روايي را وا مي نهد . و در بسياري موارد ، هنرش را بدان گونه مي آفريند كه گويي هدف آن خود آنست .

بي سبب نيست كه اكثر نقاشي هاي نو تا اين حد غريب و رمزآميز جلوه مي كنند و فاصله بين بيان نقاش و برداشت بينندگان تا اين اندازه عميق مي شود .

سخن كوتاه ، همانطوري كه دنياي نو و پديده هاي گوناگونش با دنياي قديم اختلافي عميق را نشان مي دهد ، نقاشي نوين در عرصه ي نظري و علمي با نقاش قديم بسيار فاصله دارد .

سوء تفاهم هايي كه درباره نقاشي نوين پيش آمده است ، به طور عمده ، ناشي از اين است كه براي ارزيابي آن معيارهاي سنتي به كار مي رود . حال آنكه با شناخت نظريه هاي جديد هنري و درك زبان تجسمي نو ، مي توان جلوه هاي واقعي دنياي آن را  در آثار بسياري از نقاشان نوين به روشني مشاهده كرد .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ورود | ثبت نام
شماره موبایل یا پست الکترونیک خود را وارد کنید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد