آنلاین
تاريخ عكاسی از ديروز تا امروز – قسمت اول
در این مقاله به تاریخ عکاسی از دیروز تا امروز می پردازیم و چگونگی اختراع این پدیده را شرح می دهیم.
ايده جذاب اين پديده مكانيكي چگونه علم و هنر را در هم آميخت و آنرا شكوفا ساخت ؟
عكاسی مهمترين رسانه ای است كه از سال 1839 تا به امروز، به عنوان ابزار حياتی ارتباطات در جوامع، همچون موهبتی به بشريت اعطا شده است. پديده ای كه قرن بيستم را تبديل به عصر رسانه ها كرد و با چشمان نافذ، گويا و ترديد ناپذير خود تاثيری عميق و اساسي بر زندگي انسان معاصر گذاشت.
ميليون ها نفر از مردم جهان هر روز ازطريق عكس و تصوير از جريان رويدادها و تحولات سياسي، علمي و هنري آگاه مي شوند، جهان رسانه وسعت بينهايتي پيدا كرده و قابليت هاي متنوع آن، اين كره خاكي و پيرامونش را به يك مجموعه واحد تبديل كرده است.
عكاسي امكان ثبت واقعيت بدون هيچ اغراق يا تفسير ذهني و دخالت جوهره وجودي، در لحظه اي از زمان در هر مكان را به وجود مي آورد.
اين پديده كه همچون انقلاب صنعتي در نقاشي تلقي شد، شاهد و حافظ ارزش هاي مختلف شد و به عنوان عضو مهمي در هنرهاي تجسمي جاي گرفت، در دهه هاي بعد از تولد، با تكنولوژي رشد يافت و در مكتب هاي متعدد هنري – فلسفي – فني و روانشناختي، پي ريزي شد.
اگر انسان قدم بر كره ماه مي گذارد يا در اعماق اقيانوس ها كندوكاو مي كند، اتم ميشكافد يا صحنه اي بكر و ناياب در برابر خود مي بيند، عكس و تصوير با چشم ناظر همگام و همراه است و در ثبت لحظات حساس و باشكوه به وي مدد مي رساند.
ابعاد مختلف عكس و تصوير در اسلايد، فيلم، تلوزيون، ويدئو، همواره در رشد آگاهي عمومي نقش انكارناپذيري داشته اند زيرا اين پديده علمي – هنري در جلوه هاي مختلف زندگي بشر و پيشرفت علوم مختلف نقش تعيين كننده اي دارد.
ابداع عكاسي را به شخصي فرانسوي به نام لوئي ژاك مانده داگر نسبت مي دهند ( 1787- 1851). روش او داگرئوتيپ نام گرفت، واژه فوتوگرافي كه كه معادل عكاسي است از ريشه يوناني فتوس به معناي نور و گرافوس به عنوان نگاشتن ساخته شده است. داگر از تجربيات ارزشمند شخصي به نام ژوزف نيسه فورنيپس استفاده كرده بود و او با شيوه اي متفاوت از امروز، بدون در نظر گرفتن تاريخ رسمي اعلام ابداع عكاسي در مجمع فرهنگستان علوم فرانسه در 1839، اولين عكس دنيا را گرفته بود.
ولي با گشتي در تاريخ ميتوان دريافت كه چهار قرن پيش از ميلاد ارسطو با مشاهده تصوير خورشيد طي كسوف، به اين پديده اشاره كرده است و بعد از او ابن هيثم ( اخترشناس و فيزيكدان عرب – ايراني ، متولد بصره ) را كه در 956 ميلادي ( 430 – 354 ه ق ) ميزيسته است نخستين شخصي بود كه اين ايده را دريافت و از آن بهره جست، حسن بن هيثم هنگام بررسي كسوف، با مشاهده عبور شعاع هاي نور از لابلاي درختان كشف بزرگي كرد او ديد كه تصوير كسوف روي ماسه هاي ساحل به شكل معكوس نقش بسته است. ابن هيثم براي رصد ستاره ها از اتاقي تاريك استفاده ميكرد كه تنها در يكي از ديوارهاي آن روزنه كوچكي بود. تصوير شيء مقابل روزنه در بيرون از اتاق با عبور از روزنه به صورت وارونه در ديوار مقابل نقش مي بست. اتاق انقدر بزرگ بود كه ابن هيثم به راحتي ميتوانست در آن بايستد.
ابن هيثم را پدر ( نورشناسي مدرن ) نيز دانسته اند زيرا او بود كه نخستين بار با شرح اصول اتاقك تاريك و اختراع ذره بين منجر به ساخت دوربين عكاسي گرديد.
قاعده اتاقك تاريك در قرن يازدهم ميلادي همزمان با جنگ هاي صليبي وارد اروپا شد، در اواخر رنسانس مزاياي كاربردي آن بيشتر شناخته شد، لئوناردو داوينچي نقاش نابغه و برجسته اوج رنسانس در مقالات هنري خود خواص اتاقك تاريك را شرح داده است و به روزنه آن نام پين هول را نهاده است. داوينچي با افزودن آئينه 45 درجه در مقابل روزنه توانست تصوير شيء مقابل روزنه را روي كاغذ ماتي منتقل كند و در نتيجه از ابعاد اتاقك كاسته و تمام آن را در ابعاد اتاقك كوچكي بسازد كه قابل حمل باشد و ناظر بتواند از بالا به سطح روي جعبه بنگرد ؛ بسياري از نقاشان ايتاليايي ديگر قرن شانزدهم براي ايجاد پرسپكتيو صحيح از اين روش مكانيكي براي نقاشي از مناظر و دوردست ها استفاده مي كردند.
اين قاعده از ديرباز شناخته شده، اين بود : نوري كه از يك سوراخ ريز در ديوار اتاقي تاريك به آن وارد ميشود، بر ديوار مقابل، تصويري وارونه از هر آنچه بيرون وجود دارد شكل ميدهد. با كمي عقب و جلو بردن صفحه ميتوان تصوير واضح را بدست آورد.
كاربرد اتاقك تاريك ( كمرا آبسكورا ) به منظور توليد، تا يك قرن بعد از آن تا درك پرسپكتيو خطي – هندسي توسط باتيستا آلبرتي و همكاران فلورانسي اش فيليپو برونلسكي و دوناتو برامانته ميسر نشد. اين اتاقك بايد قابل حمل شده بود و براي ثبت تصوير كاري ميبايست كرد. اما همين ايده و پديده مكانيكي خود جاي بررسي بيشتر پيدا كرده بود.
در سال 1505 ميلادي ژرم كاردان رياضيدان ايتاليايي براي ايجاد وضوح بيشتر به روزنه اتاقك تاريك يك عدسي محدب نصب كرده بود.
آلبرتي در كتاب خود به نام درباره نقاشي 1435 اين گونه ميگويد: وقتي ميخواهم نقاشي بكشم اول از همه روي صفحه ام يك چهارضلعي قائم الزاويه به هر اندازه كه بخواهم ميكشم، اين چهار ضلعي را به عنوان پنجره بازي در نظر ميگيرم كه از طريق آن اشيائي كه قرار است نقاشي شوند ديده مي شوند.
آلبرشت دورر 1525 اين پنجره آلبرتي را براي چهره پردازي به كارگرفت و اشاره كرد كه اين ابزار براي تمام كساني كه مي خواهند پرتره كسي را بكشند ولي از آن خاطر جمع نيستند، مناسب است زيرا به زودي كشف شد كه نظريه پنجره آلبرتي به راحتي مي تواند با نقاشي روي سطح يك شيشه در وضعيت عمودي و نگاه كردن از طريق يك مگسك يا عدسي چشمي كه مقابل مركز آن قرار دارد، به واقعيت تبديل گردد.
پنجره آلبرتي ميتواند به وسيله تصوير يك دوربين شبيه سازي شود ؛ زماني كه پرتوهاي نوري كه از روزنه عبور مي كنند بريك صفحه عمودي دريافت مي شوند.
تصوير كمرا آبسكورا به عنوان يك ابزار كمكي براي طراحان براي اولين بار توسط جيوواني باتيستا دلاپورتا در كتابش جادوي طبيعي 1553 صورت گرفت. 15 سال بعد دانيلو باربارو ، پروفسور دانشگاه پادوا و نويسنده رساله اي در مورد پرسپكتيو، نشان داد كه با جايگزين كردن يك عدسي به جاي يك سوراخ مي توان تصويري بهتر ايجاد كرد.
اختراع عكاسي را به فيليپ نيپس نسبت مي دهند اما اين انقلاب بزرگ نتيجه آزمايشات و فكر نوجوي بشر در طول تاريخ است كه با درك حساسيت نور وتاثير آن بر سطوح آغشته به نيترات نقره توسط چندين نسل تحول يافت و به ثبت تصوير پايدار به قرن نوزدهم رسيد.
عكاسي در اساس به معناي روشي براي ثابت كردن تصوير با عملكرد نور بر مواد حساس است. گذشتگان مدتها مشاهده كرده بودند كه نور ماهيت بسياري از مواد را تغيير ميدهد. كلروفيل گياهان در معرض نور به رنگ سبز در مي آيد، پارچه هاي رنگ شده محو ميشوند ، و همينطور نمك هاي خاصي از نقره به ويژه هاليدها اساسا در معرض نور دچار تغيير مي گردند : عناصر تركيب شده آزاد مي شوند، در حالي كه نقره خالص را كه چون پرداخت نشده به رنگ سياه است ، به جا مي گذارد.
در سال 1674كريستوف آدولف بالدين شيميدان دريافته بود كه گچ ( كلسيم كربنات ) حل شده در تيزاب ( اسيد نيتريك ) تركيبي نم پذير به وجود مي آورد يعني رطوبت هوا را به سرعت جذب مي كند. او با خود انديشيد كه با تقطير گل و لاي مي تواند ( ولت گايست يا روح جهان ) را به دام اندازد، در همين راه او به صورت تصادفي مشاهده كرد چنانچه به ماده باقيمانده موجود در دستگاه تقطير حرارت داده شود، حتي بعد از خنك شدن در تاريكي مي درخشد و آن را فسفر (آورنده ي نور) ناميد.
در سال 1727 جان هاينريش شولتز فيلسوف طبيعي اهل آلمان توليد اين ماده نورزا را تكرار كرد و مورد بررسي قرار داد. شولتز در تكرار اين آزمايش بالدوين از تيزابي ناخالص استفاده كرد: ماده او حاوي نقره بود. زماني كه وي گچ را در آن حل كرد تركيبي از نيترات كلسيم و كربنات نقره به آورد. در كمال حيرت او، اين تركيب در تماس با نور خورشيد به رنگ بنفش تيره در آمد. اما حرارت دادن آن با آتش موجب بروز چنين تغييري نگشت و شولتز نتيجه گرفت كه واكنش در اثر نور خورشيد صورت گرفته است، و نه آتش.
شولتز اين تركيب حساس به نور را اسكوتوفوروس ( آورنده تاريكي ) ناميد و يافته هايش را در مباحث آكادمي فيلسوفان طبيعت نورمبرگ در سال 1727 با عنوان ( اسكوتوفوروس كشف شده به جاي فسفر يا يك آزمايش قابل توجه بر عملكرد پرتو خورشيد ) منتشر كرد. شيميدانان به سرعت آزمايش شولتز را كه در سرتاسر اروپا بخوبي شناخته شد، تكرار كردند. تا انتهاي قرن هجدهم ابزاري كه تصوير ناپايدار كمرا آبسكورا را به دام مي انداخت به صورت بالقوه موجود بود.
در زماني كه چاپ سنگي اختراع و حكاكي رو چوب احيا گشته بود، بازتوليد تصوير نيز در تعداد بالا مورد نياز بود و تصاوير بايد به صورت نامحدودي تكثير مي شدند.
در بين سالهاي 1751 و 1756، دايره المعارف ديدرو و دالامبر چاپ گشت. اين دائره المعارف كه نماد انديشمندي عصر روشنگري نيز بود حاوي حرفه ها و هنرهايي بود كه با تصاوير و جزئيات، صحافي، لنگرسازي، خانه سازي و غيره را با جزئيات شرح داده بود. در جائي از اين دائره المعارف تصويري از يك كمرا آبسكورا در مباحث مربوط به نور گنجانده شده است …