گفت و گو با مریم مقدم

نمایشگاه-مریم-مقدم-در-گالری-ایده2-1-1-min_38

مریم مقدم، هنرمندی که عاشق پویایی است؛

مریم مقدم برخلاف مُد این روزها در بین هنرمندانِِ جوان و جویای نام، صمیمی، متواضع، صادق و روراست است.

اما از سوی دیگر مثل همه هنرمندان اصیل حساسیت‌های زیادی نسبت به تجربه‌های زندگی خود دارد و از این تجربه‌های تلخ و شیرین به‌عنوان دستمایه کارهایش بهره می‌برد. با اینکه نمایشگاه مجموعه جدید آثارش با موفقیت زیادی برگزار شد اما از اینکه مصاحبه‌ کند و در معرض توجه قرار بگیرد، خوشحال نمی‌شود. می‌ترسد که احساس موفقیت او را از حرکت رو به جلو بازدارد، پویایی مهم‌ترین ویژگی اوست. مقدم دوست دارد در آتلیه‌ و دنیای خودش باشد، و همه وقت و انرژی‌اش را به خلق هنری‌اش اختصاص دهد.
در یکی از روزهای نمایشگاهش در گالری ایده با او گپ و گفتی دوستانه زدیم درباره اینکه از کجا شروع کرد، چه شد به سراغ «تن» رفت، و چطور به‌عنوان یک هنرمند جوان که اولین نمایشگاه انفرادی خود را برگزار کرده، توانسته به چنین موفقیتی دست یابد. متن این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

خانم مقدم از کجا شروع کردید و چه شد که تن را به عنوان موضوع کارهایتان انتخاب کردید؟

دانشگاه یک شروع بود، اما شروع خوبی هم نبود و هر استادی، برای خودش سبک و سیاق خودش را داشت به همین خاطر بعد از پایان دانشگاه من تا حدودی سرگردان بودم و به دنبال فضایی که بتوانم خودم را پیدا کنم و کارهایم را ادامه دهم. ماه‌مهر جایی بود که توانستم در آنجا مکان مناسب خودم را پیدا کنم. حدود ده سال است که در موسسه ماه‌مهر در رفت و آمد هستم و با اساتید آنجا از جمله استاد مسلمیان و استاد قادری نژاد کار کردم و همیشه از ایشان به خاطر آموزش‌هایی که به من دادند ممنونم. آقای مسلمیان با اینکه به هر دانشجویی اجازه می‌داد تا سبک و سیاق خودش را داشته باشد اما می‌توانم بگویم که من و آموزش‌های قبلیم را کوبید و از نو ساخت. دوباره شروع به طراحی و نقاشی کردم و این همه چیزی بود که به آن نیاز داشتم. کارهای قبلی من روی پرتره انسان‌ها متمرکز بود اما در یکسال گذشته به تدریج متوجه این مساله شدم که هر اتفاقی که در جهان می‌افتد تاثیر مستقیم آن روی بدن ما تجربه می‌شود. ما تاثیرات جهان را از طریق بدنمان دریافت، ادراک و احساس می‌کنیم.

نمایشگاه-مریم-مقدم-در-گالری-ایده4-1-1-min_7
اثر مریم مقدم

جالب است که پیکره‌های شما موجوداتی افتاده، ناکامل و زمخت هستند و انگار که جنسیت هم ندارند.

چه شد که به سراغ این نوع از پیکره‌ها رفتید؟

من در مجموعه قبلی خودم هم که روی پرتره افراد کار کرده بودم، اغلب چهره‌هایی زیبا و جذاب نبودند. بعضی‌ از آن‌ها صورت‌هایی دفرمه داشتند. در این مجموعه هم انسان‌ها پیکره‌هایی افتاده هستند که گاه کل پیکره آن‌ها در کار دیده نمی‌شود و فقط بخشی از بدن آن‌ها در کادر دیده می‌شود. برخلاف اینکه معمولا با مدل‌هایی کار می‌کردیم که خیلی بدن زیبایی داشتند، من در اکثر کارهایم از فرم‌هایی که در ذهنم داشتم استفاده می‌کردم.

چه هنرمندانی را در ذهن خود داشتید و پروسه کاریتان به چه شکل است. آیا از قبل برنامه‌ریزی می‌کنید؟

سبک کاری من در حوزه اکسپرسیونیسم هست و تا حدودی از جکسون پولاک و به خصوص فرانسیس بیکن با آن چهره‌های کج و معوجشان تاثیر می‌گرفتم و در ذهنم جریان داشتند و ناخودآگاه در ذهنم می‌آمدند اما خود پروسه خلق هنری را از قبل برنامه‌ریزی نمی‌کنم و زمانی که شروع می‌کنم نمی‌دانم که به کجا خواهد انجامید. این پروسه، یک پروسه کاملا تعاملی بین من و بوم است با هم پیش می‌رویم تا ببینیم چه می‌شود. گاهی ممکن است کل پروسه فقط چند ساعت زمان ببرد و بعدها چند خط یا اندک رنگ‌هایی به آن اضافه یا کم کنم. معمولا روی بوم دست نخورده کار می‌کنم و به دنبال تکنیک‌های خاص و ساخت و ساز نیستم. کار، چه به لحاظ فرم، رنگ و… کاملا رها شکل می‌گیرد و در نهایت تغییرات اندکی در آن اعمال می‌کنم.

کارگاه نقاشی
کارگاه نقاشی

شاید خیلی از هنرمندان جوان دوست داشته باشند جای شما باشند، نمایشگاهی که موفق بوده و از نظر فروش هم کل آثار به فروش رفته، دلیل موفقیت خود را چه می‌دانید؟

اولین و مهم‌ترین چیزی که به آن اعتقاد دارم صداقت است. من کار خودم را می‌کنم و حتی در مورد این نمایشگاه با وجودی که دوستانم به من می‌گفتند چرا نمایشگاه نمی‌گذاری من خیلی به دنبالش نبودم. البته به چند گالری هم کارهایم را نشان دادم که آن‌ها هم با نگاه محافظه‌کارانه و اما و اگر با آن برخورد کردند. در نتیجه کلا فکر نمایشگاه را از ذهنم بیرون کرده بودم و کاملا فکرم معطوف به کارهایم بود، نه نمایش آنها. معتقدم اگر هر کسی به خودش و کارش وفادار باشد و به آن متعهد باشد حتما روزی کارش دیده می‌شود. هنر برای من چیزی در کنار زندگی نیست. هنر، زندگی من است. من روش خودم را پیدا کردم و بیشتر وقتم صرف نقاشی و طراحی می‌شود. کار در فضاهای گروهی را دوست دارم و معمولا کارهایم را در آتلیه‌های اساتید و کلاس‌ها انجام می‌دهم و آن‌ها را نهایتا در استودیوی خودم به پایان می‌برم. مهم است که هر کس روش خودش را بشناسد، به خودش و هنرش متعهد باشد و بدون توجه به نظرات دیگران دائما کار کند.

درنهایت به نظر شما وجود یک کیوریتور چقدر برای موفقیت یک هنرمند لازم است؟ تجربه خودتان از این موضوع چیست؟

کیوریتور به معنای عام ایرانی و امروزی آن را خیلی دوست ندارم زیرا این روزها همه خودشان را کیوریتور معرفی می‌کنند اما اگر کسی به معنای واقعی کیوریتور باشد و از هنرمند حمایت کند، در موفقیت هنرمند بسیار اهمیت دارد. من در آتلیه خودم کار می‌کردم و این شانس را داشتم که آقای سلطانعلی از کارهای من خوششان آمد و به این ترتیب مقدمات این نمایشگاه فراهم شد. بنابراین اگر کیوریتور در کنار هنرمند بخش‌های مهمی مثل برنامه‌ریزی، ارتباطات، مدیریت برگزاری و مانند اینها را فراهم کند مطمئنا در روند حرفه‌ای هنرمند نقش به سزایی دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

ورود | ثبت نام
شماره موبایل یا پست الکترونیک خود را وارد کنید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد