دیدگاه های برخی از هنرمندان و اساتید درباره مدرسه هنری ایده

تازه‌گی‌ ها چراغ هایی هرچند هنوز کم سو، ولی امیدوار کننده برای روشن کردن کوره راه هایی که بازار ایران در آن گم شده بود و جان می کند، روشن شده است و گویا نیازی که سالهاست پیکر کم جان بازار ما را به سوی خودباختگی و خودنابودی کشانده است، این روزها با پشتکار و پیگیری و پویایی، می رود که برآورده شود.

شنیده ام جوانهایی که با گذری سخت از سیاه راه های بازارهای آشفته و در خود پیچیده، دردها را دریافته بودند، به جستجوی درمان پرداختند و برآن شدند تا مدرسه هایی بسازند و چراغی روشن کنند. و چه خوب که “ایده” هم چراغ تازه اش را روشن کرده و به چراغ داران و راه گشایان گستره بازار پیوسته است. پیدایش هر پدیده، پشتکار و پی گیری و پویایی می خواهد.

آموختن، که راهی دوسویه و هر دو سر سود است، چهره گذشته را باز می نگرد و ساختارهای آن را برای ما آشکار می کند؛ و پرورش، ما را به دست اندازهای پیش رو می اندازد، به نوآوری و نوپایی وا می دارد تا برای دگرگونی های پیش رو ابزار درست را بیابیم و بسازیم. نه تنها آموزش، که پرورش پرشتاب کاربردی پیش گام برداران نوخیز پهنه بازارگری هم تراز با ارج نهادن بر راستگرائی دادوستد پاک و سودمند همچنین پیام گری هوشمندانه و پایدار راهیست که باید در پیش گرفته شود. امیدوارم این مدرسه نوپا از چرخه روزمره گی به دور ماند و پویشگاه ایده های تازه ای شود که داد و ستد پاک و درست و سودمندانه را برای هر دو سوی بازار، چه دهنده و چه گیرنده، در همه جا بگستراند. باشد که با پندار هوشمندانه و نوپویی فرزندانمان درهای تازه ای به سوی آینده باز شود. 

صنعت تبلیغات در کشور، نیازمند دانش بیشتر، تخصص، خلاقیت، کارآمدی و هنرمندی است. از اینکه شما و همکاران عزیزتان بی وقفه در تلاش هستید تا امکان آموزش تخصص های گوناگون در هنرهای تجسمی و بازارسازی و تبلیغات را برای جوانان هنرمند، فراهم آورید به راستی موجب تقدیر و سپاس است.

امیدوارم در آینده ای نه چندان دور شاهد رشد و شکوفائی صنعت تبلیغات در ایران باشیم.

رشد مدرسه ایده در این سال ها بسیار چشمگیر بوده و هست که نشان از طرح و ایده های نوین مدیریت شایسته آن منطبق بر شرایط معاصر دارد. ایده، مرکز آموزشی درخشانی است در عرصه هنر و تبلیغات امروز ایران. 

درباره ی ضرورت وجودی آموزشگاه ایده

شاید با قاطعیت بتوان گفت: یکی از ارکان تعیین کننده¬ی رواج هنر در جوامع فعلی آموزش است؛ به گونه¬ای که امروزه کمتر هنرمندی را می شناسیم که ازمحیط های آموزشی نیامده باشد ویا به اصطلاح آموزش ندیده باشد. دیگر مسئله بودن یا نبودن آموزش و آکادمی نیست بلکه پرسش اصلی کیفیت آموزش است. به همان میزان که آموزش درست مفید می¬افتد ، هدایت ناسنجیده و غلط به زیان عرصه¬ی هنر و هنرمندانش تمام می شود. متن پیش رو به مناسبت پنج سالگی آموزشگاه هنرهای تجسمی ایده و به پیشنهاد این مرکز محترم تهیه شده است. در مختصری که می آید کوشش خواهد شد به جای برشمردن جزییات دستاوردهای نیم دهه¬ی این آموزشگاه ، به اختصار نکاتی در میمنت حضور چنین مراکز آموزشی در حوزه ی هنرهای تجسمی کشورمان آورده شود؛ بخصوص که آموزشگاه ایده به گونه¬ای مداوم و مستمر باحفظ کیفیتی نسبی در سال های اخیر به کار خود ادامه داده ودر محیطی پر از مشکلات، دوام آورده است. راقم این سطور معتقد است اگرچه هنوز فاصله ی ما با استانداردهای آموزش در کشور های مترقی دنیا بسیار است، اما دستیابی به سطوح مطلوب آموزش به رشد مدارس و ایجاد رقابت بین آنها وابسته است.

با این توضیح مدرسه ی ایده را با همین کارنامه فعلی باید گرامی داشت؛ خاصه آن که تعداد آموزشگاه¬های مشابه و تا حدودی هم سطح ایده که به گونه ای تخصصی به هنرهای تجسمی بپردازند، در کشور ما به تعداد انگشت های یک دست نمی¬رسد. نظام های آموزش هنر های تجسمی در ایران به دو دسته ی اصلی تقسیم می شوند:

الف) آموزش های دولتی و رسمی که علاوه بر هنر آموزی، منتج به کسب مدرک قابل ارائه به نظام¬های استخدام دولتی هستند.

ب) آموزش های غیر دولتی که عمدتا به هدف کسب مطلب مورد استقبال مخاطب قرار می گیرند تا کسب مدرک . آموزشگاه ایده را می توان در گروه ب جای داد. برخی از کلید واژه های اصلی که شرح آمده بر آنها باعث می شود خرسند باشیم از این که آموزشگاه های گروه ب روز به روز رشد کنند و دلسوزانه بخواهیم نواقص موجود در درون و برون آنها مرتفع شود، از این قرارند: ایجاد رقابت بیشتر در فضای آکادمیک کشور – رفع کاستی¬های آموزش دولتی به شرح آمده در دسته¬ی الف – کارآفرینی و احتمال بهره گیری بیشتر از نیروهایی که به هر دلیلی امکان حضور در فضاهای آموزشی گروه الف را ندارند.

نقطه امید آموزش هنر در آموزشگاه‌های خصوصی قرار دارد سیستم آموزش هنر در ایران روزآمد نیست. به نظر می‌رسد که امروزه جنبه‌های کارگاهی هنر معاصر تقلیل پیدا کرده و جنبه نظری آن عمیق‌تر شده است. بنابراین فکر می‌کنم که مشکل آموزش ما بیشتر روزآمدی است و عدم همراهی با دیدگاه‌های نوین هنری تا تجهیز کارگاه‌ها و مدل آموزش کارگاهی. این رویکردی است که حدود هفتادسال پیش، زمانی که آموزش هنر به میزان زیادی در استودیوها و آتليه‌ها به وقوع می‌پیوست، خیلی مطرح بود و طبیعتا در آن زمان تجهیز کارگاه و متدهای آموزشی کارگاهی نقش اول را در برنامه شیوه‌های تدریس هنری ایفا می‌کرد. ولی امروزه با گسترش جنبه مفهومی هنر و تکثر روش‌های بیان هنری، جنبه کارگاهی آموزش کمتر و درعوض جنبه اندیشمندانه و نظری آن وسیع‌تر شده است. از این رو، امروز مشکل آموزش را باید در ضعف‌ها و نارسایی‌های تئوریک و در عین حال عدم روزآمد بودن آن جستجو کرد. به عنوان شروع کار و برای پیدا کردن مشکلات می توان به نقد و بررسی سیستم آموزشی مرکزیت‌گرا پرداخت. من به هیچ وجه به روش آموزش مرکزیت‌گرا در مورد هنر امیدی ندارم.

اینکه یک عده‌ای بنشینند و برنامه یکسانی را برای همه دانشکده‌های هنری بنویسند و از همه دانشگاه‌ها بخواهند که همان برنامه را پیاده کنند، فکری بس عقب‌مانده و در عین حال فاقد ثمر است. ای کاش دانشکده‌های هنری در برنامه‌های آموزشی دست بازتری می داشتند و هر کدام نگاه و طبیعت خاصی را از هنر تعلیم می‌دادند، برخلاف روش رایج کشور ما که این کار با ارائه برنامه مرکزی یکسان توسط وزارت علوم، تحقیقات و فناوری صورت گرفته و به تمام دانشکده‌های سراسر کشور برای اجرا ابلاغ می‌شود. اگر امروز تفاوتی بین دانشگاه‌ها دیده می‌شود، عمدتاً در بین استادان مختلف است که هر کدام یک مطلب را با رویکرد و درک خاص خودشان ارائه می‌دهند. جالب اینکه حتی از استادان دانشگاه انتظار می‌رود که در انتقال دروس به طور مشابه عمل کنند، چون در همه دانشگاه‌ها یک سری واحدهای یکسان و مشخصی عرضه می‌شود. در تمام مدارس برجسته هنری دنیا یک سیستم نقد خودجوش وجود دارد. این سیستم متشکل از اساتید نخبه همان مدارس است که سعی می‌کنند برنامه‌های خود را نقد و اصلاح کنند و در این مسیر از روش‌های موثرتر آموزشی و همینطور از محتوای روزآمدتر هنری برخوردار شوند. در مدارس موفق هنری، وظیفه تحول و تکامل به یک نهاد مافوق و مرکزی محول نمی‌شود، تا همه اساتید بگویند تصمیم‌گیری در مورد این مسائل به ما مربوط نمی‌شود. در سیستم آموزش مرکزیت‌گرا، استادان با وجود آنکه با نارسایی‌های زیادی مواجه هستند، اما به دلیل عدم پیوند به بدنه مرکزی، هیچوقت به خودشان جسارت تحول در برنامه آموزشی را نمی‌دهند.

از سوی دیگر آن مغز مرکزی هم از برنامه‌های آموزشی چندان آگاه نیست، چون به عینه با مسائل مبتلا به آن دست و پنجه نرم نمی‌کند. بنابراین از ضعف‌هایی مثل نارسایی متد آموزشی یا فاصله گرفتن از برنامه‌های آموزشی دیگر مدارس دنیا و عقب ماندگی از تحولات کنونی عرصه هنر هم کمتر مطلع می‌شود و در نتیجه ضرورتی را به عنوان اصلاح احساس نمی‌کند. در عین حال در میان مدارس موفق دنیا نوعی رقابت وجود دارد، به این دلیل که آنها مجبورند برای حفظ عنوان اول در رتبه‌بندی جهانی همواره در مسیر تکامل و اصلاح باشند، سیستم آموزشی خود را مرتباً غنا بخشند و از روش‌های روزآمد استفاده کنند. چنین رقابتی در محیط آموزشی داخل کشور ما وجود ندارد؛ چون باز هم یک نهاد مرکزی همه ساله به آنها تعداد مشخصی دانشجو می‌دهد و آنها برای جذب دانشجو تلاشی نمی‌کنند. اگر قرار باشد نهادهای مختلف برای جذب دانشجو با هم رقابت کنند، طبعا به فکر تقویت کیفیت آموزشی خودشان می‌افتند. اما دانشگاه‌های هنری ما فکر می‌کنند که در صورت موفقیت و عدم موفقیت همه ساله یک نهاد مرکزی به نام سازمان سنجش، تعداد مشخصی دانشجو به آنها می‌دهد، بنابراین انگیزه‌ای برای اصلاح به منظور جذب دانشجو وجود ندارد. به عبارت دیگر سیستمی که بدون اصلاح هم جلو می‌رود، به طور اجتناب ناپذیری به تکرار عقب‌ماندگی خود ادامه می‌دهد.

اما در این میان فعالیت آموزشگاه‌های تخصصی و آزاد در کنار آموزش رسمی کشور از منظر کاستی های مذکور قابل بررسی هستند. من فکر می‌کنم در حال حاضر تنها نقطه امید، همین آموزشگاه‌های خصوصی هستند که هریک روش‌ها و برنامه‌های آموزشی خاص خودشان را دارند و در عین حال تنها به خاطر ارائه مدرک هنرجویان را جذب نمی‌کنند. عمیقاً معتقدم برای تغییر روند کنونی در کشور نیاز است که تعاملی در میان سیستم آموزش مدرک‌گرا و آموزشگاه‌های تخصصی ایجاد کرد. البته طبیعی است سیستم آموزش مرکزیت‌گرا، تمایلی ندارد که از آموزشگاه‌های خصوصی بازدید کند و از روش‌ها و محتوای آموزش هنر در آنجا آگاه شود و بعد دستاوردهای آن را به دانشگاه‌های هنری تسری دهد.

در این زمینه تنها برخی معلمان خاص ممکن است با آگاهی از برنامه‌های آموزشی آموزشگاه‌های خصوصی و تحت تاثیر موفقیت و ثمربخشی آنها در کلاس‌هایشان شرکت ‌کنند و بعد دریافت‌های جدید خود از این محیط را در آموزش رسمی دانشگاهی خود ارائه ‌دهند. البته این بدان معنا نخواهد بود که سیستم آموزش رسمی کشور از طریق آموزشگاه های خصوصی پندها و دستاوردهایی را کسب مي‌کند؛ زيرا تا اين نگاه مركزيت‌گرا به فكر تغيير نيفتد، همچنان رويه موجود با همه کاستی هایش تكرار مي‌شود.

“شاید من بسیار ایده گرا هستم ! هم مشوق آموزشگاه ایده هستم و هم میخواهم که بهترین کاری را که از عهده ام بر میآید انجام دهم. به دلیل اینکه در این چند سال در ایران و در کنار آموزشگاه ایده و آموزشگاههای دیگر نبوده ام ممکن است حلقه های زنجیر بسیاری را نداشته باشم که البته این بسیار طبیعی است. مسلما راه اندازی آموزشگاههای تکمیلی علمی و هنری، یکی از بالاترین خدماتی بود که در جهت تکمیل تحصیلات دانشگاهی در طی این دهه آخر انجام شد. ارتباط دادن هنر گرافیک و علوم ارتباطات و بازاریابی و ایجاد محیطی پویا و منسجم، یکی از مهمترین کارهایی بوده که آموزشگاه ایده انجام داده است. بهره گیری از اساتید مجرب در رشته های مختلف در تربیت نسل جدید بسیار موثر بوده است،به نحوی که اکنون با خیل عظیمی از گروههای تحصیلکرده و کاری روبرو هستیم. امید است که با مدیریت بسیار دلسوزانه و مدبرانه آقای آرش سلطانعلی و همراهی همکاران و اساتید حرفه ای و با سابقه، برنامه های تحصیلی بسیار موفق و همچنین فارغ التحصیلان حرفه ای بیشتری را شاهد باشیم. آنچه که در اینجا بسیار اهمیت دارد، کنترل همه جانبه اخلاق حرفه ای، اجتماعی و شخصی است که مطمئن هستم در صدر دروس نیز قرار دارد.

با آرزوی موفقیت برای آموزشگاه ایده سیما مشتاقی تابستان 1392″

خلاقيت امروزه حلقه مفقوده آموزش هنر در دانشگاه های كشور است. به عنوان يك استاد دانشگاه همواره در زمينه آموزش بيش از هر چيز تاكيدم بر خلاقيت بوده است. نه تنها در آموزشگاه‌های خصوصي بلكه دانشگاه‌ها هم بايد براي آموزش رشته‌هاي هنري بيش از هر چيز بر پرورش خلاقيت تاكيد كنند. من در تمام دوران تدريسم تمام توجه‌ام بر خلاقيت بود؛ اين در حالي است كه در اين سال‌ها كمتر استادي ديده‌ام كه در اين زمينه فعاليت خاصي داشته باشد؛ اما مدرسه «ايده» به نظر مي‌رسد كه در اين زمينه فعاليت‌هاي خوبي را آغاز كرده است. نكته مهم ديگر براي آموزش، انتخاب اساتيدي است كه تجربه لازم براي اين كار را داشته باشند. هنرمنداني كه هم روش آموزش‌شان به روز باشد و هم در زمينه پرورش خلاقيت هنرجويان کار کنند. در اين زمينه نيز «ايده» موفق عمل كرده است. همين كه گالري‌ها در كنار نمايش آثار هنري به آموزش هنرجويان نيز مي‌پردازند اقدام بسيار خوبي است كه اين روزها گالري «ايده » هم به اين مسئله توجه ويژه‌اي دارد.

اینکه چرا درانسان میل به انتقال وپرورش دادن وجود داردواین کشش که درافراد با درجات مختلف پیوسته درجریان است کدام بخش ازنیازهای روحی یا مادی را درما جبران می کند شاید به اندازه خود موضوع آموزشِ گسترده وعمیق باشد وبرای صاحب نظران ازجنبه های مختلف قابل بحث. قدرمسلم اینست که ازدیربازکسانی بوده اند که آنرا بعنوان حرفه خویش برگزیده وپیوسته بخشی ازفعالیت خود را برآن متمرکزکرده اند. ظاهرا درایران هم دربین عده ای ازصاحبان حرفه وفن(نه همه)این میل وجود داشته وگاه ازاین طریق امرارمعاش نیزمینمودند ودرکنارآنها کسانی هم بوده اند که تجربیات خود را اندوخته های شخصی خود میدانسته که باید به جد ازآن محافظت نمایند و ازدست بُرد دیگران درامان می داشتند والبته کسانی هم دربین این دوطیف قرارداشته ودارند.کم بودند گروهی که به این آگاهی رسیده باشند که تجربه چیزی مثل سرمایه های مادی نیست که با برداشتن حجمش کم گردد یا به پایان برسد. در ایران قدیمی ترین مرکزشناخته شده که مستقلا به آموزش هنر پرداخت مدرسه دارالفنون بود که توسط کسانی چون مزین الدوله و دیگران هنر نقاشی آموزش داده می شد و هنرمندانی همچون اسماعیل خان جلایر درآن آموزش دیده وموردانتخاب ناصرالدین شاه قرارگرفت ولی بعد ازآن تا افتتاح مدرسه صنایع مستظرفه مرکزی برای آموزش هنروجود نداشته تاسال 1329که هنرومعماری در دانشگاه تهران تاسیس گردید ولی هنوز از مراکزآموزشی خصوصی خبری نبوده تا آنکه دو برادر که از تبریز به تهران آمده بودند نخستین کلاس خصوصی را درخیابان منوچهری تهران دایر می کنند.

این دو اصغر و جعفر پتگر بودند و این شروع نهادهای خصوصی در امر آموزش هنرهای تجسمی بوده است. بتدریج که دانشکده های هنری رونق گرفتند و تعداد متقاضیان آن ها افزایش یافت انتخاب وگزینش بین مراجعین امری لازم می نمود وازاینجا بود که کلاسهای آمادگی برای کنکورکه اکثرا توسط فارغ الاتحصیلان همان دانشکده ها اداره می شد تاسیس گردیدند که تا به امروز ادامه دارند.کلاس های آزاد تا قبل از انقلاب به جزیکی دومورد بقیه آنان عمدتا ادامه دهنده همان شیوه های هنرستان کمال المک بودند که بیشتر بر پایه کپی ازنقاشان دیگرشکل می گرفت وکمترمیتوانستند نقاشانی حرفه ای پرورش دهند ولی کارمهمی که توانستند بکنند اشاعه نقاشی دربین خانواده ها و مردم متوسط و مرفه جامعه بود. پس ازانقلاب وتعطیل شدن دانشگاه ها به خاطرانقلاب فرهنگی ویا پاکسازی تعدادی ازاساتید رشته های تجسمی وکشیده شدنشان به سمت تعلیم درکلاسهای آزاد به همراه استقبال خانواده ها ازاین کلاسها به تدریج شکل ومحتوی بسیاری ازآنها که هرروز بر تعدادشان نیزافزوده می گشت تغییرنمود وبا اُفت کیفی دانشکده های هنری ورشد کمی آنها بسیاری ازاین مراکزآموزشی نقش مکمل وتکمیل کننده آکادمی های دولتی را تا به امروزبرعهده گرفته اند. ویژگی دیگر این نهادهای خصوصی آموزش تجسمی نسبت به قبل ازانقلاب تنوع آنها به لحاظ موضوعات آموزشی می باشد.درگذشته کلا کلاسهای آموزشی حول آموزش نقاشی می چرخید ولی اکنون شمامی توانید بسیاری ازرشته هائی راکه حتی دردانشکده های هنری تدریس نمی شود رادراین مراکزخصوصی نزد بهترین اساتید آن رشته ها بیاموزید.رقابت که ازملزومات ادامه هرحرکت متکی بربازار آزاد می باشد،خود از دیگرعواملی است که هرچه بیشتراین کلاس ها روز به روز درجهت فراهم کردن امکانات وفضای بهتر و جذب اساتید مجرب تر دعوت می نماید و ازهمین روست که میتوان آینده پرباری رابرای این مجموعه های آموزشی تصورکرد.

امروزه اینکه هنرآموزان این مراکزنمایشگاه های مستقل برپا کنند امری معمول گشته است واین چیزی است که درگذشته کمترممکن بود اتفاق بیفتد.آموزشگاه ایده که اینک پنجمین سالش را به پایان می برد ازجمله مراکزی است که می توان ویژگیهای یاد شده رادرآن سراغ نمود. به امید پویائی هرچه بیشتراین مرکزآموزشی. “علی فرامرزی” نقاش،مدرس و رییس سابق انجمن هنرمندان نقاش ایراناینکه چرا درانسان میل به انتقال وپرورش دادن وجود داردواین کشش که درافراد با درجات مختلف پیوسته درجریان است کدام بخش ازنیازهای روحی یا مادی را درما جبران می کند شاید به اندازه خود موضوع آموزشِ گسترده وعمیق باشد وبرای صاحب نظران ازجنبه های مختلف قابل بحث. قدرمسلم اینست که ازدیربازکسانی بوده اند که آنرا بعنوان حرفه خویش برگزیده وپیوسته بخشی ازفعالیت خود را برآن متمرکزکرده اند. ظاهرا درایران هم دربین عده ای ازصاحبان حرفه وفن(نه همه)این میل وجود داشته وگاه ازاین طریق امرارمعاش نیزمینمودند ودرکنارآنها کسانی هم بوده اند که تجربیات خود را اندوخته های شخصی خود میدانسته که باید به جد ازآن محافظت نمایند و ازدست بُرد دیگران درامان می داشتند والبته کسانی هم دربین این دوطیف قرارداشته ودارند.کم بودند گروهی که به این آگاهی رسیده باشند که تجربه چیزی مثل سرمایه های مادی نیست که با برداشتن حجمش کم گردد یا به پایان برسد. در ایران قدیمی ترین مرکزشناخته شده که مستقلا به آموزش هنر پرداخت مدرسه دارالفنون بود که توسط کسانی چون مزین الدوله و دیگران هنر نقاشی آموزش داده می شد و هنرمندانی همچون اسماعیل خان جلایر درآن آموزش دیده وموردانتخاب ناصرالدین شاه قرارگرفت ولی بعد ازآن تا افتتاح مدرسه صنایع مستظرفه مرکزی برای آموزش هنروجود نداشته تاسال 1329که هنرومعماری در دانشگاه تهران تاسیس گردید ولی هنوز از مراکزآموزشی خصوصی خبری نبوده تا آنکه دو برادر که از تبریز به تهران آمده بودند نخستین کلاس خصوصی را درخیابان منوچهری تهران دایر می کنند.این دو اصغر و جعفر پتگر بودند و این شروع نهادهای خصوصی در امر آموزش هنرهای تجسمی بوده است. بتدریج که دانشکده های هنری رونق گرفتند و تعداد متقاضیان آن ها افزایش یافت انتخاب وگزینش بین مراجعین امری لازم می نمود وازاینجا بود که کلاسهای آمادگی برای کنکورکه اکثرا توسط فارغ الاتحصیلان همان دانشکده ها اداره می شد تاسیس گردیدند که تا به امروز ادامه دارند.کلاس های آزاد تا قبل از انقلاب به جزیکی دومورد بقیه آنان عمدتا ادامه دهنده همان شیوه های هنرستان کمال المک بودند که بیشتر بر پایه کپی ازنقاشان دیگرشکل می گرفت وکمترمیتوانستند نقاشانی حرفه ای پرورش دهند ولی کارمهمی که توانستند بکنند اشاعه نقاشی دربین خانواده ها و مردم متوسط و مرفه جامعه بود. پس ازانقلاب وتعطیل شدن دانشگاه ها به خاطرانقلاب فرهنگی ویا پاکسازی تعدادی ازاساتید رشته های تجسمی وکشیده شدنشان به سمت تعلیم درکلاسهای آزاد به همراه استقبال خانواده ها ازاین کلاسها به تدریج شکل ومحتوی بسیاری ازآنها که هرروز بر تعدادشان نیزافزوده می گشت تغییرنمود وبا اُفت کیفی دانشکده های هنری ورشد کمی آنها بسیاری ازاین مراکزآموزشی نقش مکمل وتکمیل کننده آکادمی های دولتی را تا به امروزبرعهده گرفته اند. ویژگی دیگر این نهادهای خصوصی آموزش تجسمی نسبت به قبل ازانقلاب تنوع آنها به لحاظ موضوعات آموزشی می باشد.درگذشته کلا کلاسهای آموزشی حول آموزش نقاشی می چرخید ولی اکنون شمامی توانید بسیاری ازرشته هائی راکه حتی دردانشکده های هنری تدریس نمی شود رادراین مراکزخصوصی نزد بهترین اساتید آن رشته ها بیاموزید.

رقابت که ازملزومات ادامه هرحرکت متکی بربازار آزاد می باشد،خود از دیگرعواملی است که هرچه بیشتراین کلاس ها روز به روز درجهت فراهم کردن امکانات وفضای بهتر و جذب اساتید مجرب تر دعوت می نماید و ازهمین روست که میتوان آینده پرباری رابرای این مجموعه های آموزشی تصورکرد.امروزه اینکه هنرآموزان این مراکزنمایشگاه های مستقل برپا کنند امری معمول گشته است واین چیزی است که درگذشته کمترممکن بود اتفاق بیفتد.آموزشگاه ایده که اینک پنجمین سالش را به پایان می برد ازجمله مراکزی است که می توان ویژگیهای یاد شده رادرآن سراغ نمود. به امید پویائی هرچه بیشتراین مرکزآموزشی. 

ایده در برابر گره آنچه در تعریف واژه ی “ایـــده” می توان بیان نمود، این است که در برابر “گره” یا “مشکل” قرار می گیرد و بهترین و ساده ترین راه حل را ارائه می دهد. پس لزوم به وجود آمدن یک ایده یا راهکار، به طرح مشکل یا گره بستگی دارد. شتاب و رشد لحظه به لحظه ی تکنولوژی، همچنین باران بی وقفه ی اطلاعات و دسترسی نامحدود به آن در دو دهه ی اخیر به گونه ای بوده است که همگام شدن و به روز ماندن با آن را دشوار و آن را یکی از مهم ترین دغدغه های انسان امروز (بویژه در کشورهای در حال توسعه) ساخته است و گریز از آن را غیرممکن می نماید. مسلمن برای شناساندن، شیوه ی استفاده و اساسن چرائیِ تکنولوژی و اطلاعات نو، همچنین شیوه ی بهره وری و نتیجه گیری از آنها نیاز به آموزش دقیق و اصولی و تربیت افراد متخصص غیر قابل انکار است. از سوی دیگر تجربه ثابت کرده است، آن دسته از نهادهای آموزشی که برپایه ی سیاست ها و نظام آموزش دولتی با زیرساخت های کلی و هنوز منطبق بر سیستم های آموزش اروپای دهه ی 60 و 70 هستند، دیگر جواب گوی نیازهای دنیای امروز و انسان امروز نخواهند بود و باید پذیرفت که دانشگاه ها زیر عنوان “تحصیلات تکمیلی” همچنان ناتوان در ارائه ی دروس و آموزش هایی هستند که مطابق با نیازهای روزمره است.

ناگفته نماند که بسیاری از فارغ التحصیلان به دلیل همین عدم توانایی در پاسخ به نیازهای حرفه ای و تفاوتی که میان آموزش های داده شده در دوره ی تحصیلات تکمیلی و واقعیت بازار حس می کنند، مسیر خود را تغییر داده و برای امرار معاش به حرفه ای متفاوت روی آورده اند. همین مسئله که خود مبدل به یک گره اساسی شده بود، یعنی خلاء کاربردی فارغ التحصیلانی که مبتنی بر نظام آموزشی کهنه و بدون استفاده وارد بازار کار می شدند، موجب تاسیس و پیدایش مدارس خصوصی تخصصی با اهداف کارکردگرایانه و مبتنی بر نیازهای روز جامعه گردید و در واقع در این زمینه راهکاری در برابر یک مشکل ارائه شد (ایده در برابر گره).

خوشبختانه استفاده از مدرسینی که خود بصورت حرفه ای در بازار مشغول فعالیت هستند، در این مدارس باعث شده است تا آموزش ها بجای آن که به سمت اهدافی ایده آلیستی و فراواقعی بروند سمت و سویی کاربردی تر بگیرند. ارائه ی کارگاه های آموزشی کوتاه مدت و اعتماد به شیوه های تدریس مدرسینی که تنها به دیکته نمودن اطلاعات و روش های کلیشه ای بسنده نمی کنند، از مواردی است که گرایش آموزش گیرنده گان و بسیاری از فارغ التحصیلان را به این گونه مدارس بیشتر نموده است. برخوردهای تخصصی و تکمیلی، لزوم ایجاد و تدوین یک استراتژی متمرکز در امر تبلیغات و تفکیک حوزه های مختلف گرافیک از دست آوردهای بسیار مثبت آموزشگاه هایی چون “ایده” است، که روند تکاملی آن را از پس تجربه ها و آزمون و خطاهای مختلف در حرکتی رو به جلو و آینده ای حرفه ای شاهد هستیم. و دیگر اینکه باید قبول کنیم، رشد و تکامل عرصه های مختلف و عبور از دوران گذار در یک جامعه ی سنتی، مبتنی بر آموزش، نقد و پژوهش است و استمرار مدارس و آموزشگاه های تخصصی با توجه به فراز و فرودهای بسیار به همفکری و همیاری اندیشمندان و محققان وابسته است.

“امیـن شـاهد” طراح گرافیک و مدرس

براي ایده و انتخاب چنين نام هنگفت و پر ظرفيت اش ازدیاد روزافزون و انفجاری جمعیت جهان که به ویژه پس از انقلاب صنعتی تا امروز سبب تولید و عرضه ی ریز و درشت مایحتاج مصرفی های این انبوه چند میلیاردی نفوس بشر گردیده بسیار روشن و پیداست. در این میان پدیده پروپاگاندا همچون یک ارتش پر تاخت و تاز و پر نفرات و پر ابزار و افزار سربرآورده است. پُر بدیهی است که ایران ما نیز از این روند دور نمانده و از میانه ی دوره قاجار و بهره مندی از سوغات آورده ی میرزا صالح یعنی فن چاپ (ابتدایی) از بریتانیای کبیر و پشت سر آن پیدایش ژرنالیسم و گازت های گوناگون در جهان و در ایران (هم) از سویی و آمدن پـی در پـــی رسانه های گروهی از سویی دیگر از تلگراف و تلفن و رادیو و تلویزیون بگیرید تا شبکه های اجتماعی جهانی این روزگار.

به هر روی تبلیغات امروزه در همه ی این کره ی خاکی حرف اول و اصلی جهان و جهانیان است!!

در این شصت سال و اندی که بنده از نزدیک گواه این جریان بوده ام توانسته ام دو مورد موفق را رصد کنم که آن دو مورد نیز زمین تا آسمان با یکدیگر تفاوت کمّی و کیفی داشته اند. یکی فاکوپا با مدیریت آقایی با نام هرمزی که با ظهور و حضوری پر سر و صدا ظاهر شده بود که با بهره گیری از عبارات فرهنگِ کوچه و در سالهای میانی دهه ی 30 آمدند در آسمان چهارراه یا سه راه جمهوری (سه راه شاه) مثلاً فیل هوا کردند و چند وقتی بودند و اسمی هم داشتند، ولی به هر روی کاری از پیش نبردند و همچون همکاران پیشین تعطیل شدند و رفتند. اما مورد دوم ، سامانه ای بود با نام آوانکارد دست پخت و آورده ی کامران کاتوزیان.

ناگفته نماند که نامگذاری و تیتریابی برای پیشانی چنین کانون هایی یکی از اصلی ترین کارهاست و کاتوزیان این را خیلی خوب می دانست چرا که او گرچه به آرتیست زبردست و پرتوان نقاشی اَبستره شناخته شده بود ولی کمتر کسانی بودند که میدانستند او در طراحی، مجسمه سازی ، چاپ و ژرنالیسم و … توانایی های بسیار خوبی دارد. به هر روی کاتوزیان با گره زدن این داشته های خود توانست هنری در حوزه ی مدیریت پیاده کند که بسیار درخشان و بسیار بالنده و از سویی بسیار جریان ساز نیز بوده است. گرچه امروز آن سامانه و آن کانون دیگر نیست ولی از آنجا که در نخستین سالهای دهه ی 50 و کمی هم پیشتر از آن کاتوزیان همیاری و همکاری و دستیاریِ مهندس هوشنگ کاظمی را در دانشکده هنری های تزئینی پذیرفت (هوشنگ کاظمی نخستین ایرانی گرافیک خوانده ی در پاریس و نخستین ایرانی گرافیست شرکت هواپیمایی پادشاهی KLM و پس از بازگشت به ایران گشاینده ی هنرکده هنرهای تزئینی در تهران با 6 رشته ی تحصیلی هنرهای کالبدی از جمله رشته ی طراحیِ گرافیک در سال 1339 خورشیدی). کاتوزیان با این پذیرش آموزشِ به گفته ی امروزی ها گرافیک دیزاین را در گروه گرافیک آن دانشکده آغاز کرد و سرانجام امروزه دانشجویان آن روزِ او همان شیوه نگاه و همان شیوه ی مدیریت خلاقانه پروژه های فرهنگی و تجاری را می پویند و می گسترانند و این معنای همان بالندگی است! کوشش و تلاش کاتوزیان به گمان من بی مانند بوده و تاکنون چه پیش از او مثلاً آژانس پرسپولیس و تبلی فیلم از جزنی و چه پس از او مثلاً دفتر نگاره از فیروز شیروانلو و کاسپین در هیچ مقیاسی همانند کاتوزیان کامیاب نبوده اند. (کامیاب در جریان سازی).

امروزه يكي از اين رهروان پوينده همين ویژه است كه می شناسیم و می دانیم که در این چندین سال شکیبانه و فرهمندانه مسیر رشدش را می پیماید و امید که همچنان و همیشه بدرخشد. چند سالیست با فرخندگی سامانه ی ایده را می بینیم که در همه ی زمینه ها و روش های موجود و میسر و ممکن و با تمام ظرفیت و همه جانبه با مدیریتی تیز پروازانه خیز برداشته است تا بتواند واژه و تیتر پُر اعتبار و پُر بنیاد ایده را در این مسابقه (شیوه ی جهانی شده ی پدیده ی رقابت) به رده ها و به مراتب بالا و بالاتر بکشاند و بادا و چنین بادا!؟ 

I’d like to start by giving you a word. Success. How do you define success? At Idea School, although the outward appearances of success are very much the same as at other places, the inward are much more varied, meaningful and important. 

I was not expecting this. I have to admit. For more than 6 years I’m professionally into adult training business. I’m teaching at one of the most important adult training companies of Turkey besides my professional carreer and I was expecting a class of empty (no meaning and no expectation) eyes and eager to accept and write down whatever I’d say. Far away from that. I found a class of dedicated, determined young group of people who were already equipped with a lot of knowledge and who were expecting for listening to real life experiences from me. Sometimes they were quite challenging and were asking very good questions. Asking together, listening together and learning together. As a result, I had delightful marketing and strategy sessions at Idea School. As training for me is more sharing rather than telling and as in my sessions both parties openheartedly shared, that created more and more. 

At Idea School before everything else, you see a “successful” group of students, who made it through Idea and are on to the next part of their lives. This group can be full of high caliber professionals or very fresh young graduates. What is harder to see is the constant love and devotion directed towards them and towards their ability to succeed by their friends, teachers and others included in the community at Idea School. 

That has been the main idea why I have been involved what they are doing. They do it with love and care. Yes, the class might be much better, yes the equipment we’re using might be much modern but these affect the quantity, not the quality. It’s more than bigger classrooms, fancy lunches or modern equipment. It’s how they are doing their job and how they try harder to find better resources to provide the best.

 Evren Aksoy
Brand Advisor
University Lecturer

At my exhibition opening in IDEA Gallery I was impressed with the number of visitors, and even more with the well-informed people from Iran’s design scene. Two days later a conference took place by IDEA School of Art where I was invited as one of the speakers on the topic of the Bauhaus University in Weimar. With the supportive help of the director and organizer, Mr. Soltanali, it was a pleasure to be involved in this talk about modernity in design. I hope that our exchange will continue and that we will have the possibility in future to work together on projects such as a festival about art-direction.

Prof. Markus Weisbeck

کتابخانه های فارسی آرشیوهای غول آسایی از متون نظریه هنری شده اند. فضای هنر ما آکنده از اشباح اصطلاحات هنری شده . نظریه ها اولویت یادگیری را تشکیل داده اند و این در زمانی در حال وقوع است که پراکسیس هنری آجرهای اندکی از مدنیت ما را در نسبت با نظریه ها در ساختمان آگاهی ما به خود اختصاص داده است. هنر در فقدان عملکرد گسترده به سر می برد و جایگاهی را در سازو کارهای مدنی برای خود در نظر نمی گیرد. آنقدر سخن نظری انباشته ایم که تصاویر هنری خاموش شده اند. غافل از اینکه نظریه ها در تعامل با کار هنری بازتولید می شوند. برخی این انباشت نظریه را حاصل فقدان تصمیم برای عمل کردن و غفلت از وارد شدن آکادمی در عرصه جامعه می دانند. مدرسه های هنری آزاد از دل همین فقدان بر می خیزند و با رویارویی با جهان جسارت تصمیم گرفتن و قرار گرفتن در جهان را با هنر پرورش می دهند. همواره آرمانهایی تصویر می کنند و عمل کردن را تقدیر . مدرسه”ایده” هم با رهیافتی مبتنی بر عمل هنر در جامعه امکان آزمون و خطاها را به هنرجویان می آموزد.ایده به عنوان یک مدرسه هنری ارتباط خلاقیت های فردی و ذوق مردمانی با جهان است و در فقدان آگاهی آکادمی های هنر از آنچه می گذرد، روزنه ایی هر چند کوچک روبه جهان.افقی که روبه جهان می گشاید “اقتصاد خلاقیت” است چرا که بیش از هنر ،قواعد حاکم بر هنر را در نظر می آورد و ارتباط تنگاتنگ هنر با جهان.

آرش عزيز، سلام به روى خندان و گشاده ات كه هميشه اينگونه به يادت دارم!

از همان موقع كه هم زمان با تحصيلم در دانشكده هنرهاى زيبا كار حرفه ايم را آغاز كردم به ياد دارم كه همواره احساس ميكردم آنچه كه در حال آموختنم بسيار با نيازهاى واقعى دنياى كار فاصله دارد. اين فاصله همان شكاف ميان تئورى و عمل است كه خصوصاً در رشته هايى مانند گرافيك بسيار خود نمايى ميكند. براى جبران اين عدم كارايي خودم ناگزير؛ يا با آزمايش و خطا پيش مى رفتم و يا با سماجت، دست به دامان اساتيد با تجربه مى شدم تا راهم را باز كنم و مشكلاتم را حل نمايم. اين داستان ادامه داشت تا وقتى كه دفتر طراحى خودم را به راه انداختم و باآمدن كامپيوتر به عنوان وسيله جديد كار همچنان آموختن و تجربه كردن و به روز شدن دغدغه روزگارم بود و ادامه داشت. البته آموزش به همكاران جوان دفترم كه تجلى تكرار خودم در شروع كار حرفه اى بودند نيز بخشى از اين دغدغه ها را تشكيل مى داد.

اينها را گفتم تا بگويم كه تا چه اندازه خلع وجود مدرسه هاى حرفه اى و لزوم تأسيس آنها را حس ميكردم و همواره يكى از آرزوهايم بود تا آنجا كه بعد از سالها، وقتى با يكى از دوستان همكلاسم كه براى تحصيل در امريكا هنرهاى زيبا را ترك كرده بود، در نيويورك ملاقات كردم با هم قرار بازگشت او به ايران و تأسيس يك مدرسه كوچك حرفه اى را گذاشتيم. اما نه او بازگشت نه من مجالى براى پروردن اين رويا يافتم! بايد اعتراف كنم كه گشايش مدرسه ايده و ساير مدارس همانند آن تحقق آرزوهاى من و خيلى از دوستان هم حرفه بوده است و شايسته تحسين و تشكر. همگى مى دانيم كه شما كار بزرگى كرده ايد، هم با ارائه مباحث جديد خون تازه به شريان هاى جامعه گرافيك و تبليغات وارد مى كنيد و هم با بازآموزى مباحث آموخته شده، دوباره از نگاهى نو، آفرينش و خلاقيت عميق ترى را سازماندهى مى نماييد. خلاصه دوست عزيز !That’s a great job

برايتان آرزوى موفقيت بيش از پيش دارم كه شايسته آن هستيد!

ايراندخت قاضی نژاد سى ام امرداد ١٣٩٢ ونكوور

آخرین باری که به مدرسه ایده رفتم برای دیدار از نمایشگاه آثار ایمان ملاجعفری بود . این مدرسه که از اعتبار بالنده ای برخوردارست به کوشش آرش سلطانعلی با حضور استادان برجسته ی هنرهای تجسمی و تصویرسازی به دانش و هنر تبلیغات به صورت آکادمیک خدمت می کند . علم و عمل با تکیه برخلاقیت و نوآوری جوهره ی مدرسه ایده است. مدرسه ایده در برنامه درسی و دعوت از استادان توانا در برگزاری یکایک کلاس های آموزشی خود در فکر جذب هنرجویانش برای بازارکار و قبل از هر چیز به فکرطراحی برنامه های درسی نوین است . آرش سلطانعلی همواره علم بدون عمل را به درخت خشک تشبیه میکند . آرش سلطانعلی از بیست سال پیش پس از تحصیل در رشته گرافیک به حوزه تبلیغات نوین وارد شد که در روزگار ما ، در رشته های دانشگاهی علاوه بر هنر، علم گسترده ای محسوب می شود. ایده پردازی در تبلیغات ، در عصر کثرت ها و روزگاری که سلیقه مخاطب دگرگون شده همواره به فکر نو نیاز دارد . هر پیام تبلیغاتی در بین انبوه پیام ها، باید دیده شود و به خاطر سپرده شود تا در زمان لازم به آن عمل کنند . باید فرصت بی اعتنائی را از مخاطب گرفت ، اما نه به هر قیمتی !… اساس طراحی هر فکر یا پیام تبلیغاتی در مدرسه و انتشارت ایده در یک واژه خلاصه می شود : نوآوری !… این موسسه با توجه به روانشناسی تاثیر بر مخاطب ، و بر پایه اصول علمی گام بر می دارد . نه تنها در شاخه های آموزشی بلکه در تمام شیوه های بازاریابی یا فتح بازار و فروش، در سوابق خود اهداف ارزشمندی را به ثمر رسانده است. همچنین تاکنون با برگزاری نشست های تخصصی درکنارنمایشگاه آثار هنرمندان خلاق، به ارتقاء نگرش علاقمندان در زمینه ی هنرهای نوین ، نتایح شایانی را به ثمر رسانیده . مطالعه بازار و شناخت مخاطب در معرفی خدمات و کالا به شکوفائی اقتصادی در یک جامه استوار، خدمت می کند . تبلیغات یک ضرورت اجتناب ناپذیرست . تبلیغات ویترین سلیقه جامعه محسوب میشود . تبلیغات همواره به خشنودی مصرف کننده می اندیشد و در این راه مشاور صاحبان صنایع است. تبلیغات نمایانگر سلیقه صاحبان صنایع است…

“دکتر اکبر عالمی” استاد دانشگاه،نویسنده و مترجم مباحث تخصصی سینما و همچنین داور بین المللی چندین جشنواره انیمیشن و فیلم

تا جایی که به خاطر دارم سعی کرده‌ام اهل مداحی، بزرگنمایی و رپرتاژ آگهی نابجا نسبت به موضوعات و پدیده‌های مختلف نباشم. حالا هم که دارم این چند سطر را می‌نویسم، به این موضوع فکر می‌کنم و سعی می‌کنم این متن کوتاه را به دور از تعارف و تکلف بنویسم و همزمان، در ذهنم مسیر آموزش هنر از شیوه های استاد-شاگردی تا تأسیس مدارس جدید و دانشگاه ها را در ایران مرور می‌کنم که در هرکدام از این روشها در گذر تاریخ هنر ایران، مزایا و کاستی هایی به نظرم می آید. در دورۀ تحصیل خودم در دانشگاه هنر و دانشگاه تهران هم به یاد دارم که دانشجویان و اساتید از ناکارآمد بودن برخی واحدهای درسی و جای خالی برخی واحدهای ضروری شکوه داشتند. در یکی دو دهۀ گذشته هم ظهور و حضور مؤسسات آموزش هنر در ایران را به شکل‌های مختلف مرور و رصد کرده ام. برخی از این مؤسسات و آموزشگاه ها با برگزاری کلاس های مختلف، پراکنده و درهم برای جذب همه نوع مخاطب، ادامه دهندۀ راه پیشین بوده اند و چند تای آنها هم سعی در نگاه تخصصی به رشته های هنری داشته و اقدام به برگزاری دوره های تخصصی هنر کرده‌اند. با آن که همکاری مستقیم و تجربه تدریس در “مدرسه ایده” را نداشته ام، اما بر اساس ضرورت کاری و ارتباطاتم، مسیر برگزاری کلاس‌های تخصصی، طرح درس‌ها، نحوه انتخاب مدرسان و ارائه و بازتاب نمایشگاهی خروجی این دوره‌ها در این مدرسۀ هنری را پیگیری کرده ام که تخصص گرایی در انتخاب و تعیین مدرسان این مدرسه را از امتیازات آن می‌دانم. با مرور حضور و تأثیرات “مدرسۀ ایده” در فضای امروز آموزش هنر و تبلیغات در ایران و شناخت و ارتباط کاری که با معلمان و مدرسان آن دارم، به نظرم مِی آید که چون هنرمندانی مانند اونیش امین الهی، سعید باباوند، پیام بلوریان، فرشید پارسی‌کیا، آرش تنهایی، اسداله چهره‌پرداز، علی خورشیدپور، محسن دایی‌نبی، پژمان رحیمی زاده، محمدرضا ریاضی، آرش سلطانعلی، کیانوش غریب‌پور، بابک فروتنی، علیرضا گلدوزیان، طاهره محبی تابان، مهدی محمدی، ایمان ملاجعفری، مانلی منوچهری، حافظ میرآفتابی، بابک نکویی و دیگرانی که شاید الان به خاطر ندارم، به عنوان معلم و مدرس گرایش‌های تخصصی گرافیک و تصویرسازی و عکاسی و انیمیشن و … در “ایده” همکاری کرده یا می‌کنند، پس مدرسۀ ایده باید جای خوبی برای آموزش و ترویج دوره‌های تخصصی هنر و تبلیغات باشد. شهریور 1392